دنیا و آخرت در آیینه آیات و روایات
در این نوشتار برآنیم که علاوه بر بررسی موضوعات مزبور، به صورت گذرا به دیدگاه اسلام درباره دنیای مذموم، جایگاه معاد در عهد عتیق، عهد جدید و قرآن، برخی آثار تربیتی ایمان به معاد، پارهای از عواقب شوم انکار آن و در نهایت، به رابطه دنیا با آخرت از چشمانداز اسلام بپردازیم.
عنوان : مقاله نگاهی گذرا به دنیا و آخرت در آیینه آیات و روایات
فهرست
چکیده
واژه «دنیا»
سرزنش دنیا و حقّانیت موجودات مادی
بررسی و نقد آرا و تفاسیر مختلف درباره دنیا
نقد
منطق اسلام
قرآن کریم اهل دنیا را اینگونه توصیف میکند:
خاستگاه این بحث
واژه «آخرت»
معاد در فرهنگ اقوام پیشین
عقیده به معاد در عهدین۲۹
معاد از دیدگاه قرآن
رستاخیز و نامهای متعدد
آثار تربیتی ایمان به معاد۳۷
عواقب شوم انکار معاد
رابطه دنیا و آخرت۴۲
پاسخ به یک سؤال
جمعبندی
تفاوت دنیا و آخرت
* اما وجوه افتراق دنیا و آخرت از نظر ملاصدرای شیرازی :
* اما وجوه افتراق دنیا و آخرت از نظر ملامحسن فیض کاشانی :
تأثیر حفظ قرآن در دنیا و آخرت
الف) تاثیر حفظ قرآن در دنیا
۱- دوری از گناه و معصیت
۲- بی نیاز شدن
ب) تاثیر حفظ قرآن در آخرت
۱- شفاعت قرآن
۲- امان از عذاب الهی
۳- آمرزش گناهان
●چکیده
دو واژه، که درباره آنها در قرآن و سنت پیامبراکرم(صلی الله علیه وآله)و پیشوایان معصوم(علیهم السلام) بسیار سخن به میان آمده، واژههای دنیا و آخرت است. در آیات و روایات از یک سو، به شدّت از دنیا مذمّت شده است. از سوی دیگر، خداوند برای مظاهر دنیا مانند زمین و آسمان، شب و روز، خورشید و مانند اینها تا آنجا ارزش قایل شده است که در آیات مختلف به آنها سوگند یاد کرده است. در میان دانشمندان نیز درباره دنیای مذموم آرا و تفاسیر گوناگونی وجود دارد. در ارتباط با رابطه دنیا و آخرت نیز روایات از یک سو، رابطه آن دو را به منزله رابطه مشرق با مغرب میدانند که به هیچ وجه قابل جمع نیستند. از سوی دیگر، دنیا را به عنوان مزرعه آخرت میدانند. در این زمینه نیز میان دانشمندان اختلافنظر است. در این نوشتار برآنیم که علاوه بر بررسی موضوعات مزبور، به صورت گذرا به دیدگاه اسلام درباره دنیای مذموم، جایگاه معاد در عهد عتیق، عهد جدید و قرآن، برخی آثار تربیتی ایمان به معاد، پارهای از عواقب شوم انکار آن و در نهایت، به رابطه دنیا با آخرت از چشمانداز اسلام بپردازیم.
●واژه «دنیا»
واژه «دنیا» مؤنث أدنی است. اگر اصل آن را «دنائت» بگیریم، به معنای پستتر است، و اگر اصل آن را «دنوّ» بدانیم، به معنای نزدیکتر است. این کلمه همیشه وصف است، اعم از اینکه موصوف آن در کلام باشد مانند: «الحیوهُٔ الدّنیا» و یا نباشد مانند: «لهم فی الدُّنیا خزیٌ».جوهری در صحاح مینویسد: «دنیا به علت نزدیک بودنش دنیا نامیده شده است.» ابن منذر در لسان العرب میگوید: «دنیا نقیض آخرت است و اسم برای این زندگی است; چرا که آخرت از آن دور است.» راغب اصفهانی میگوید: «از نشئه اول به دار دنیا و از نشئه دوم به دار آخرت تعبیر میشود.»این واژه یکصد و پانزده بار در قرآن تکرار شده است و در همه موارد، صفت زندگی کنونی است. تنها در چهار مورد، که در یک مورد، به عنوان صفت عُدْوه (= حاشیه و کنار بیابان)۱ و در سه مورد دیگر۲، صفت آسمان قرار گرفته است.
●سرزنش دنیا و حقّانیت موجودات مادی
قرآن کریم در آیات فراوانی دنیا را به شدت سرزنش کرده و از آن به عنوان یک زندگانی فانی و ناپایدار یاد کرده است.۳ در عین حال، این کتاب الهی، آسمان و زمین و کوه و دریا و صحرا و نبات و حیوان و انسان را با همه نظامها و حرکتهایی که دارند، باطل نمیشمارد، بلکه به عکس، این نظام را نظام راستین و حق میداند.۴ از اینرو، خدای متعال به موجودات و مخلوقات عالم از جماد و نبات و حیوان گرفته تا خورشید و ماه و شب و روز،۵ سوگند یاد میکند و این نشاندهنده ارزش و اعتباری است که خدا برای آنها قایل است.
اساساً بدبینی به آفرینش و نظام هستی با هسته مرکزی اسلام، یعنی توحید سازگار نیست. اینگونه نظریهها یا بر ماتریالیسم و انکار مبدأ حکیم مبتنی است و یا براساس اعتقاد به ثنویّت است. اما در دینی که براساس توحید و اعتقاد به خدای دانا و توانا و حکیم بنا شده است، جایی برای این افکار باقی نمیماند. آنچه به عنوان فنا و زوال دنیا و تشبیه آن در قرآن به گیاهی که در اثر باران از زمین سر میزند و رشد میکند و سپس زرد و خشک میگردد و تدریجاً از بین میرود، آمده، در حقیقت برای بالا بردن ارزش انسان است; یعنی انسانها نباید منتهای آرزوی خود را امور مادی قرار دهند. خداوند هرگز نمیخواهد که دنیا را در ذات خود شرّ و زشت معرفی کند.۶
●بررسی و نقد آرا و تفاسیر مختلف درباره دنیا
برخی معتقدند که عالم دنیا بالذّات عالم شرّ و فساد و تباهی است. اینها به تمام دنیا با نظر بدبینی نگاه میکنند و راه حلی هم برای سعادت بشر و نجات او از بدبختی ندارند، جز پوچگرایی و در نهایت، خودکشی.
این قول مستلزم هدفمند نبودن جهان هستی است و اثبات وجود آفرینندهای حکیم در رأس هرم هستی، که مورد اعتقاد ادیان توحیدی است، چنین چیزی را رد میکند: «الّذی احسن کل شیء خلقه»(سجده: ۷); او همان کسی است که هرچه را آفرید، نیکو آفرید.
برخی دیگر بر این باورند که دنیا بد نیست وگرنه خدا آن را نمیآفرید، ولی علاقه و محبت به آن بد است. این تفسیر شایع است. براساس آن، سعادت بشر در مبارزه با این علایق و امیال و زدودن ریشه آنها است.
●نقد
اولا، این علایق و امیال فطری که در روح انسان است، از آن جهت که فطری است و روانشناسی جدید هم آن را تأیید میکند، قابل ریشه کن کردن نیست. حداکثر این است که در اثر ریاضتها پس رانده شده و به ضمیر ناخودآگاه میرود، ولی بعدها به صورت خطرناکی از مجرای دیگری ظهور و بروز میکند و موجب بیماریهای روحی و عصبی میشود.۷
ثانیاً، قرآن کریم همین محبّتها را به عنوان نشانههای حکمت پروردگار ذکر میکند. برای مثال، در سوره روم ضمن یادآوری آفرینش بشر و خواب و بعضی چیزهای دیگر به عنوان نشانههای تدبیر خداوند، میفرماید: «یکی از نشانههای پروردگار این است که همسرانی از جنس خودتان برای شما آفرید تا به آنها آرام گیرید و در میانتان دوستی و مهربانی به وجود آورد. در این حقیقت، نشانهها از تدبیر و حکمت پروردگار است برای آنها که میاندیشند.»۸
علاقه به دنیا مظاهر فراوانی دارد. مانند علاقه به فرزند، علاقه به پدر و مادر، علاقه به همسر، علاقه به مال و ثروت، علاقه به احترام و محبوبیت. اگر این علایق نبود، نه نسل بشر تداوم پیدا میکرد، نه زندگی و تمدن پیش میرفت و نه حرکت و جنبشی بود و اساساً بشری در روی زمین باقی نمیماند. از اینرو، در آیه مزبور دوست داشتن همسر به عنوان یکی از نشانههای حکمت پروردگار ذکر شده است.
●منطق اسلام
از منظر آیات و روایات، اساساً هم علاقه و محبت به کاینات بد است و هم سرکوب علایق و محبّتها. آنچه از نظر اسلام زشت و ناپسند است وابستگی و دلبستگی۹ و راضی شدن و قانع شدن به دنیاست.۱۰ اسلام بین علاقه به مال و فرزند و سایر شؤون زندگی، با قانع بودن و رضایت دادن و غایت آمال قرار دادن آن تفاوت قایل شده است.
آیات قرآنی درباره دنیا دو دسته است: دسته اول، آیاتی است که تکیه بر تغییر و ناپایداری این جهان دارد. در این آیات، واقعیّت متغیّر و ناپایدار مادیات، آنچنان که هست، ارائه میشود. برای مثال، گیاهی را مَثَل میآورد که از زمین میروید، ابتدا سبز و خرّم است اما پس از چندی به زردی میگراید، خشک میشود، باد حوادث آن را خرد میکند و در فضا پراکنده میسازد. آنگاه میفرماید: «این است مَثَل زندگی دنیا.»۱۱
این دسته آیات بر آن است تا مادیات را از صورت معبود و کمال مطلوب خارج سازد. در کنار و حتی در ضمن این آیات، بیدرنگ این نکته گوشزد میشود که ای انسان! جهانی دیگر پایدار و دایمی وجود دارد. زنهار که هستی را منحصر در همین امور گذرا بپنداری!
دسته دوّم، آیاتی است که به صراحت میفرماید: آنچه قرآن آن را مذموم میشمارد، «دلبستگی و وابستگی»، «قانع بودن» و «رضایت دادن» به امور مادی است. این آیات جوهر منطق اسلام را درباره دنیا روشن میکند.
●قرآن کریم اهل دنیا را اینگونه توصیف میکند:
۱) کسانی که امیدوار به ملاقات ما نیستند و به زندگی دنیا رضایت داده و به آن آرام گرفتهاند و آنان که از آیات ما غافل هستند.۱۲
در این آیه آنچه مذموم شمرده شده است، «امید به زندگی دیگر نداشتن» و به مادیات «رضایت دادن» و قانع شدن و «آرام گرفتن» است.
۲)از آنان که از یاد ما روی گردانده و جز زندگی دنیا هدف و مقصدی ندارند، روی برگردان. این آخرین حد دانش آنهاست.۱۳
در اینجا نیز سخن درباره افرادی است که جز دنیا هدف مطلوبی ندارند و سطح فکرشان از مادیات بالاتر نیست.
۳)آنان به زندگی دنیا شادمان و دلخوش شدهاند، در صورتی که زندگی دنیا در مقایسه با آخرت جز اندک نیست.۱۴
کوتاه سخن اینکه، بین علاقه به مال و فرزند و سایر شؤون زندگی مادی و قانع بودن و رضایت دادن و غایت آن قرار دادن آنها تفاوت است. راه چاره سرکوب کردن و نابود ساختن علایق طبیعی و امیال فطری نیست، بلکه راه حل واقعی آزاد کردن و به کار انداختن یک سلسله علایق دیگری است که پس از علایق جسمی پیدا میشوند و نیاز به تحرک و بیدار کردن دارند. به عبارت دیگر، هدف اسلام، محدود کردن و کم کردن نیروهای محسوسی که در متن خلقت به دست حکمت پروردگار آفریده شده، نیست، بلکه هدف، آزاد کردن یک سلسله نیروهای معنوی است که در غریزه و فطرت قرار دارند. چون این نیروها از مقام عالی انسان سرچشمه میگیرند، دیرتر بیدار میشوند. از اینرو، به تحرک و احیا نیاز دارند. به عبارت دیگر، مقصود دین بستن چشمههای امیال و علایق محسوس مادی نیست، بلکه مقصود باز کردن و تلاش برای جاری ساختن چشمههای امیال معنوی است.۱۵ برای مثال، هنگامی که پدر، فرزند دانشآموز خود را به دلیل بازیگوشی یا شکمخوارگی ملامت میکند، در حقیقت از انحصار علاقه او به بازی یا خوردن نگران است; زیرا میخواهد در فرزند علاقه به درس و کتاب و خواندن و نوشتن پیدا شود.۱۶
●خاستگاه این بحث
منشأ این منطق اسلام درباره دنیا نوع نگرشی است که درباره انسان و جهان دارد. متون اسلامی، جهان را منحصر در حیات زودگذر و ناپایدار مادی نمیدانند، با اعتراف به عظمت این دنیا پیوسته حیات دیگری را که بسی عظیمتر است گوشزد میکنند. بنابراین، انسان از دیدگاه اسلام با اینکه از میوههای درخت همین دنیاست، ولی دامنه وجود و حیاتش تا ماورای دنیا هم گسترده شده است.۱۷ قهراً انسان با این اهمیتش نباید هدف نهایی خود را دنیا و مادیات قرار دهد و خود را به دنیا بفروشد.
حضرت علی(علیه السلام) در این زمینه میفرماید: «وَ لَبِئْسَ المَتْجرُ أَنْتری الدُّنیا لِنَفْسِکَ ثَمَناً»;۱۸ بد معاملهای است که خود را به دنیا بفروشی.
علاوه بر این، اخلاق و تربیت اسلامی نیز ایجاب میکند که از اهمیت دادن به مادیات کاسته شود. البته، این قسمت را سایر مکاتب تربیتی هم قبول دارند که برای تربیت اجتماعی بشر و آمادگی او برای یک زندگی اجتماعی سالم باید چارهای اندیشید که افراد هدف و آرمان معنوی داشته باشند و نسبت به مادیات حریص نباشند; چرا که آتش حرص و طمع موجب ویرانی اجتماع هم میگردد.
خلاصه اینکه، همانگونه که اصل توحید اجازه نمیدهد که ما با چشم بدبینی به دنیا و جهان مادی نگاه کنیم، اصل معاد و اخلاق اسلامی نیز ایجاب میکند که هدف اعلی و غایت آمال انسان بالاتر از دنیا و مادیات باشد.۱۹
●واژه «آخرت»
واژه آخِرت مؤنث آخِر به معنای پسین و بازپسین، در مقابل أولی۲۰ یا دنیا۲۱، به معنای سرای نخستین است.۲۲
در اصطلاح ادیان آسمانی، آخرت به جهان ابدی گفته میشود که برای هرکسی پس از مرگش آغاز میشود و در آنجا به پیامد کردار خویش دست مییابد.
آخرت در برخی آیات قرآن، به عنوان صفت۲۳ یا مضافالیه «دار»۲۴ به کار رفته است. در برخی آیات دیگر، به عنوان صفت "حیاهٔ"۲۵ آمده است. در یک مورد نیز صفت برای "نشأهٔ" ۲۶ قرار گرفته است. در موارد زیادی هم در مقابل "دنیا" آمده است.۲۷
بنابراین، آخرت که از آن به «الدارالآخرهٔ» و «النشأهٔ الآخرهٔ» و مانند اینها تعبیر میشود، شامل قبر و برزخ و حشر و نشر و حساب و بهشت و دوزخ همگی میشود.۲۸
●معاد در فرهنگ اقوام پیشین
مسأله معاد بازتاب بسیار گستردهای در میان اقوام پیشین داشته است. از دورترین زمانها آثار اعتقاد به حیات پس از مرگ در میان اقوام مختلف دیده میشود، به گونهای که شک و تردیدی در این امر باقی نمیماند که آنها اعتقاد راسخی به سرای دیگر داشتهاند.
●عقیده به معاد در عهدین۲۹
بیتردید یهود و نصاری به عالم پس از مرگ اعتقاد داشتند و این مسأله در «عهد جدید» و اناجیل فراوان دیده میشود. هرچند در «عهد عتیق» کمتر اثری از آن به چشم میخورد.
این امر شاید به این دلیل باشد که یهود به دلیل دنیاپرستی شدید، که از سراسر تاریخشان نمایان است، اعتقاد به معاد را مزاحم برنامههای خود میدیدند، لذا هنگامی که دست به تحریف آثار پیامبران خویش زدند، آنچه را که مربوط به زندگی مادی بود به خوبی ثبت کردند، ولی آنچه را که از رستاخیز و کیفر دنیاپرستان و ستمکاران بحث میکرد، حذف نمودند!
قرآن کریم نیز آنان را چنین معرفی میکند: «وَ لَتَجِدَنَّهُمْ اَحْرَصَ النّاسِ علی حیاهٔ وَ مِن الّذینَ اشرَکوا یَوَدُّ اَحَدُهُمْ لَو یُعَمَّرُ أَلفَ سَنَهٔ»(بقره: ۹۵); آنان را حریصترین مردم بر زندگی (دنیا) خواهی یافت، حتی حریصتر از مشرکان به گونهای که هریک از آنان دوست دارد هزار سال عمر کند.
علیرغم بیاعتناییهایی که در کتابهای عهد عتیق نسبت به مسأله عالم پس از مرگ دیده میشود، باز هم تعبیرات روشنی، که حاکی از اعتقاد به چنین عالمی است، در آنها به چشم میخورد.
●معاد از دیدگاه قرآن
از آیات قرآن برمیآید که در میان مسایل اعتقادی، هیچ مسألهای در اسلام پس از توحید و خداشناسی به اهمیت مسأله معاد و اعتقاد به حیات پس از مرگ نیست. وجود حدود ۱۲۰۰ آیه درباره معاد در قرآن مجید و اینکه بسیاری از سورههای کوچک قرآن به طور کامل یا به طور عمده، درباره معاد و مقدمات و علایم و پیامدهای آن سخن میگوید، شاهد گویای این مدّعاست.
در جای جای قرآن، پس از ایمان به خدا، ایمان به جهان دیگر آمده و تقریباً در سی آیه این دو موضوع را قرین هم قرار داده است: «وَ یُؤمِنونَ باللّهِ والیَومِ الآخِر» و یا تعبیرهای مشابه آن. در صد و شانزده مورد واژه «الآخرهٔ» تکرار شده است.
و این به دلیل این است که:
۱) ایمان به خدا و حکمت و عدالت۳۱ و قدرت او بدون ایمان به معاد کامل نمیگردد.
۲)ایمان به معاد، به زندگی انسان معنا میدهد و زندگی این جهان را از پوچی بیرون میآورد.
۳) ایمان به معاد، ضامن اجرای قوانین الهی و انگیزه اصلی تهذیب نفوس و عمل به تکالیف الهی است و انسان را حسابگر خویش میسازد.
۴) ایمان به معاد، روح دنیاپرستی را که خمیرمایه همه خطاها و جنایات است،۳۲ تضعیف میکند و دنیا را از صورت یک «هدف نهایی» به صورت یک «وسیله» برای نیل به سعادت جاویدان درمیآورد.
۵) ایمان به معاد به انسان در برابر شداید نیرو میبخشد و مرگ را از مفهوم فنا و نیستی، به دریچهای به سوی جهان بقا و جاودان تغییر میدهد.۳۳
کوتاه سخن اینکه، قرآن این حقیقت را با صراحت بیان کرده که از زمان آفرینش آدم، مسأله معاد و حیات پس از مرگ مطرح بوده، و حتی ابلیس نیز به این امر اعتراف داشته۳۴ و پس از آدم نیز پیامبران الهی، که مأمور هدایت اقوام مختلف بودهاند، آنان را به مسأله «حیات پس از مرگ» توجه میدادند. به گونهای که این زندگی برای همه اقوامی که انبیا به سوی آنان مبعوث شدهاند، امری بدیهی و آشکار محسوب میشده است.
●رستاخیز و نامهای متعدد
روز قیامت در قرآن دست کم هفتاد نام دارد. البته، منظور از نام در این جا تنها اسم خاص، یا به تعبیر ادبیات عرب «عَلَم»، نیست، بلکه همه توصیفهایی را که درباره قیامت در قرآن آمده و با کمله «یوم» آغاز شده است، شامل میشود. مانند: الیومُ الآخر، یومُ الدّین، یومُ الخُروُج، یومُ الخُلود، یومُ الحسرهٔ، یومُ التّغابُن، یومٌ ثقیل، یومُ عسیر، الیومُ الوعید و... .
این تعبیرات هفتادگانه در واقع از هفتاد دریچه مختلف به روز قیامت نگاه میکند و تمام حوادث آن روز را از آغاز زنده شدن مردگان تا زمانی که بهشتیان به بهشت و دوزخیان به دوزخ میروند، توضیح میدهد.۳۵