اگر چه اهمیّت مسائل روانی در ورزش از چندین سال پیش شناخته شده است با این حال روانشناسی ورزشی هنوز دانشی بسیار جوان میباشد و در خلال دهههای اخیر علاقه و توجه به «روانشناسی ورزشی شناختی » افزایش چشمگیری یافته است. ابتدا تمام تلاشها در این حیطه معطوف به مردان قهرمان بود اما در سالهای اخیر این روند متحول شده است و روانشناسی ورزشی قهرمانان زن و مرد حرفهای و برجسته افراد شرکت کننده در فعالیتهای غیر حرفهای را نیز مورد توجه قرار میدهد. به عبارتی هدف روانشناسی ورزشی کمک به ورزشکاران در تمام ردههای سنی از نوجوانان تا بزرگسالان است.
عنوان : مقاله روانشناسی ورزش
این فایل با فرمت WORD و آماده پرینت میباشد
مقدمه:
روانشناسی ورزشی شاخهای از علم ورزش است که در جستجوی فراهم نمودن پاسخ به سؤالات مختلف در زمینههای رفتار انسانی در حیطه ورزش است. از آنجایی که روانشناسی به مطالعه رفتار میپردازد، بالطبع موضوع روانشناسی ورزشی نیز مطالعه حرکات و فعالیتهای ورزشی در تمام ابعاد از فعالیت حرکتی یک کودک دبستانی تا مسابقات جهانی و المپیک میباشد.
امروزه متخصصان فیزیولوژی ورزش از دانش روانشناسی ورزشی برای کمک به شرکتکنندگان در برنامههای باز پروری قلبی استفاده میکنند تا آنها بر ترس خود نسبت به از سرگیری و شروع تمرین غلبه کنند. معلمان همچنین با استفاده از دانش روانشناختی ورزشی شیوه توجه به تأثیرات محیطی را که باعث بهبود اجرا میشوند، به متعلمان خود میآموزانند. دست اندر کاران تیمهای جوانان برای اطمینان از کسب تجارب مثبت از سوی ورزشکاران جوان، از روانشناسی ورزشی بهره میگیرند. و نهایتاً مربیان در تمام سطوح از تکنیکهای روانشناسی ورزشی همچون کنترل هیجان، تصویر سازی ذهنی، هدف گزینی و انگیزش کمک میگیرند تا ورزشکاران را در تکامل بخشیدن اجراهایشان یاری دهند. اکنون با پیشرفت علم روانشناسی ورزشی، بحث مهارتهای روانی در اجرای عملکردهای ورزشی از اهمییت بسزایی برخوردار شده است و در حالی که قبلاً به اهمیت آماده سازی جسمانی تأکید میشد امروزه قهرمانان هرچه بیشتر بر آماده سازی روانی توجه و تأکید میکنند. تجارب کسب شده آنان حاکی از آنست که وقتی در میدانهای بزرگ با قهرمانانی همتراز به لحاظ جسمیبه رقابت میپردازند، سرانجام آمادگی روانی پیروزی را به نفع یکی از طرفین رقم خواهد زد.
مربیان برتر نیز به جنبههای آماده سازی روانی ورزشکاران و ضرورت تدارک آن در طول تمرینات واقفند. و بخشی از برنامه آمادهگی را به آماده سازی روانی اختصاص میدهند. با وجود این، آماده سازی روانی تا حدود زیادی مورد غفلت قرار گرفته است که به نظر میرسد عمدهترین علت این غفلت فقدان آگاهی مربیان در چگونگی آماده سازی روانی ورزشکاران میباشد. صاحبنظران ورزش چنین میپندارند که ورزش میتواند به بازیکنان جوان قدرت ارادهگری، اعتماد به نفس، نحوه سلوک، برقراری ارتباط با دیگران و تجربه رسیدن به هدفهای مشکل را بیاموزد ولی امروزه میدانیم که این قابلیتها به طور خود بخودی به حداکثر نرسیده و رشد نمییابند مگر اینکه ورزشکار تحت آموزش و تمرین مهارتهای روانی1 قرار گیرد.
اکنون مهارتهای روانی در همان نقطهای قرار دارند که پنجاه سال پیش مهارتهای جسمانی قرار داشتند مربیان باید به این اعتقاد دست یابند که مهارتهای روانی هم چون مهارتهای جسمانی قابل کسباند و باید به طور اصولی و علمی آموزش داده شوند.
روانشناسی ورزشی:
پیدایش علم روانشناسی ورزشی به قرن بیستم باز می گردد اما اولین مطالعات در این زمینه در سالهای آخر قرن نوزدهم انجام شد. در واقع به صراحت نمی توان بیان کرد که روانشناسی ورزشی دقیقاً در چه زمانی بصورت علم مطرح شد, به همین جهت برخی ادعا میکنند علم روانشناسی ورزشی همچون نوزادی است که به تازگی متولد شده است. بطور کلی در ابتدا مطالعه رفتار ورزشی در جهت تشریح اصول و موضوعات روانشناسی عمومی بود و جهتگیری مشخصی بعنوان روانشناسی ورزشی دیده نمی شد. دکتر نورمن تریپلت روانشناس دانشگاه ایندیانا, در اوایل سالهای 1897, در مجله آمریکایی روانشناسی مطلبی را منتشر کرد که به گونهای مستقیم به روانشناسی ورزشی ارتباط داشت. تریپلت پدیدهای را بررسی کرد که اکنون «سهولت اجتماعی» مینامیم, و آن اثر مساعد مشاهده کنندگان برعملکرد شخص است. او پی برد دوچرخهسوارانی که گروهی فعالیت میکنند نسبت به زمانی که فردی دوچرخهسواری میکنند, نیز سریعتر حرکت می کنند. دکتر ای. دبلیو. اسکریپچر روانشناس دانشگاه ییل از مطالعه خود چنین نتیجه گرفت که شرکت در ورزش به دارا شدن ویژگیهای شخصیتی مطلوب میانجامد (مارک، اچ انشل،1380).
میزان شیوع افسردگی در بین دانش آموزان مدارس دخترانه شهرستان اندیمشک
گزارش حاضر پژوهشی است که به بررسی میزان شیوع افسردگی در دانش آموزان دختر مدارس راهنمایی اندیمشک پرداخته است.
فرمت ورد 33 صفحه
چکیده
گزارش حاضر پژوهشی است که به بررسی میزان شیوع افسردگی در دانش آموزان دختر مدارس راهنمایی اندیمشک پرداخته است.
در این پژوهش تعداد 290 دانش اموز دختر از دو مدرسه راهنمایی بطور تصادفی ( تصادفی طبقه بندی) انتخاب شدند و پرسشنامه ( CDS.A ) را تکمیل کردند.
لازم به ذکر است که 140 نفر از پایه اول و 150 نفر از پایه سوم انتخاب شدند و به پرسشنامه ها پاسخ دادند.
فرضیه های پژوهش عبارتند از :
بین رتبه تولد و میزان افسردگی دانش آموزان رابطه معنادار وجود دارد.
بین مردودی و میزان افسردگی دانش آموزان رابطه معنادار وجود دارد
بین تجدیدی و میزان افسردگی دانش آموزان رابطه معنادار وجود دارد.
نتایج بدست آمده از فرضیه ها:
در سطح اطمینان 05/0 هر سه فرضیه رد شده و تأیید نمی شوند.
چکیده
فصل اول
طرح پژوهش
مقدمه
بیان مسأله
بیان اهداف پژوهش:
متغیر های پژوهش:
تعاریف عملیاتی :
کاربرد یافته ها:
فصل دوم
پیشینه
تاریخچه افسردگی
نظریه های افسردگی
تعاریف افسردگی
عوامل مؤثر در پیدایش افسردگی
علائم و نشانه ها
انواع افسردگی :
برخی روش های درمان افسردگی
فصل سوم :
روش شناسی
هدف از انجام این پژوهش
جامعه آماری
نمونه آماری
ابزار گردآوری اطلاعات
روش اجرا
ابزار پژوهش
فصل چهارم :
تجزیه و تحلیل
داده ها
آمار توصیفی :
جدول تحلیل واریانس
فصل پنجم :
بحث و نتیجه گیری
تجزیه و تحلیل نهایی داده ها :
نتیجه گیری
محدودیت ها:
پیشنهادها:
فهرست
منابع
دانلود کامل میزان شیوع افسردگی در بین دانش آموزان مدارس دخترانه شهرستان اندیمشک
مقاله نقش روانشناسی در ادبیات
این مقاله در مورد نقش روانشناس در ادبیات است که کل مفهوم آن این است که امروز با رشد وتکاپوی جامعة ادبیات هم رشد داشته است و به غیر از مفاهیم اخلاقی و زیباشناسی یک فهم جدید به نام روانشناسی در آن وارد شده است.
و رابطه روانشناسی و ادبیات در عصر امروز یک امر حیاتی است چون خوانندگان فهم آنها بالاتر رفته و نگرش جدیدی بر نوشته ها دارند.
عنوان : مقاله نقش روانشناسی در ادبیات
این فایل با فرمت word و آماده پرینت میباشد
فهرست
1- چکیده مقاله
2- مقدمه
3- تعریف روانشناسی و تاریخچة آن
4- روانشناسی و ادبیات
5- مفهوم هنر
6- رابطة ادبیات و روانشناسی
7- روانشناسی هنر و ادبیات عرفانی است
8- مثال روانشناسی در ادبیات و اشعار سهراب سپری ( شاعر معاصر)
9- نتیجه گیری
10- منابع
چکیده مقاله:
خلاصه مقاله این است که رابطه ادبیات با روانشناسی را می توان از نوشته و افکار نویسنده در کرد که چه رابطه ای را ایجاد کرده است و یک آثار خلق کرده که مخاطبان فراوانی دارد.
این تحقیق روش آن میدانی یا کتابخانه ای است که از چند کتاب گرفته شده است و از مقالات اینترنتی هم استفاده شده است و مترمکز به افکار کتاب و مقالات می باشد. چکیده این تحقیق در واقع می خواهد بگوید که ادبیات امروز خارج از روانشناسی نمیباشد چون هر نوشته ای که خلق می شود باید دارای روح و تازگی باشد که آن روح را روانشناسی می گوییم تا شخص بتواند با افکار سالم آن اثر را بخواهد و از آن لذت برد.
مقدمه :
عنوان نقش روانشناس در ادبیات معاصر
در این تحقیق رابطه بین روانشناس و ادبیات بحث شده است البته این تحقیق همة آن تحت تأثیر کتاب و منابع نیست بلکه خود نویسنده افکار خود را بیان کرده است اگر چه افکار نویسنده کوتاه می باشد ولی خدشه ای به خود تحقیق وارد نکرده است. و تحقیق دارای چند بخش است که بخش اول آن در مورد تعریف روانشناسی و تاریخچة آن و تعریف ادبیات می باشد بخش دوم در مورد روانشناسی هنری و عرفانی و بخش دیگر آن دارای روانشناسی و رابطة آن با ادبیات می باشد و در آخر در مورد یک آثار ادبی معاصر سهراب از نظر روانشناسی صحبت شده است.
هدف از این تحقیق در مورد روانشناسی در ادبیات این است که بدانیم امروزه این عامل اصلی کی اثری در خواند مربوط به دانستن روانشناسی است، که اثر ان را در جامعه پایدار به ماند. به طور کلی امروز هر کس ناخودآگاه متن را می خواند برای فهمیدن درون خود می کوشد او با باز تولید متن در آن دخالت می کند ولی بداین مداخلات با تردیدی می نگرد و کنش خواندن را مورد تحلیل قرار می دهد نه نویسنده یا خواننده کشاکش میان خوانن و ظرفیت های نهفتهی متن را آشکار می کند تا خوانندة حرفه ای به عنوان پرسشگر در برابر متن باقی بماد و این امر در ساختار روانکاری صورت می گیرد.
تعریف و تاریخچه روانشناسی و تاریخچة آن:
برخی روانشناسان، روانشناسی را به این صورت تعریف می کنند : مطالعة علمی رفتار و فرایندهای ذهنی اما همة روان شناسان این تعریف را قبول ندارند و روان شناسی را تنها علم مطالعة رفتارهای قابل مشاهده می دانند.
برخی روانشناسان، از جمله رفتار گرایان، معتقدند که فرایند های ذهنی قابل مطالعه نیست. روانشناسی با این که تاریخی بسیار طولانی دارد و می توان گفت که با خلقت خود انسان بد وجود آمده است، علم تازه ای به حساب می آید. برخی روانشناسان، تاریخ شروع آن را به سال 1860 نسبت می دهند: سالی که گوستا و تئودور فیخنر آلمای کتاب اصول سایکو فیزیک را منتشر کرد. اما بیشتر روانشناسان، تولید روانشناسی را به عنوان یک عالم، به سال 1879 نسبت می دهند؛ یعنی سالی که ویلهلم وونت، اولین آزمایشگاه روانشناسی را در شهر دینپزیک آلمانی بنا نهاد.
روانشناسی در ایران
روان شناسی ایران، از قرنها پیش با عنوان عالم النفس یا اخلاق، مورد توجه دانشمندان بوده است. اما رونشناسی جدید در ایران، با تلاشهای دکتر علی اکبر ساسی، دکتر محمد باقر هوشیار، دکتر محمد صناعی و عده ای دیگر از روان شناسان شروع شده است. دکتر علی اکبر ساسی و دکتر محمد باقر هوشیار. هر یک اولینکتاب علمی خود را در سال 1317 شمسی با عناوین علم ونفس یا روان شناسی علمی انتشار دادند. با این همه، شکوفای واقعی روان شناسی علمی در ایران، پس ازسالهای 1340 صورت گرفت، زیرا در این سالها بود که روان شناسی به عنوان یک رشتة مستقل دایر شد و ترجمة کتاب اصول روانشناسی به وسیلة دکتر محمود صنای رونق خاصی به آن بخشید.
«روانشناسی و ادبیات»
در شیوه روانشناسی در ادبیات سعی می کند جریان باطنی و احوال درونی شاعر و نویسنده را ادراک و بیان نماید وقدرت و استعداد هنری و ذوق و قریحة او را بسنجد و نیروی عواطف و تخیلات وی را تعیین نماید و از این را تأثیری را که محیط و جامعه و سنتها و مواریث در تکوین این جریانها دارند مطالعه کند. از این رو منتقدان یا ادبیان توجه به روانشناسی را در فهم آثار ادبی بسیار مهم می شمارند و آن را مفتاح سایر شقوق و اقسام نقد می انگارند و در واقع شعر و ادب را عبارت می داند از روان شناسی شاعر یا نویسنده
از مطالعة آثار ادبی می توان دریافت که عواطف و احساسات هنرمند چیست و متحرک او در اندیشه ها و الهامات خویش کدام است و همچنین صفات و احوال نفسانی غالب بر عصر و معاصرانش را نیز می تون شناخت. در هر ال اثر هر شاعر یا نویسنده معروف خصال و سجایا و به عبارت دیگر روان شناسی او به شمار می آید.
بررسی در احوال روحی و نفسانی اشخاص خاصه در درام یا قصر چیزی است که نویسندگان و شاعران از قدیم ترین ایام بدان پرداختند و آن را در نظر داشته اند و چه باس جست و جو زوایای روح انسان از کهن ترین ایام در شعر دراماتیک وجود داشته در اروپا کسانی مانند «شکسپیر» « داستایوسکی» و در ایران چون «سعدی» و معاصران چون « سهراب« «نیما» و حتی «شهریار» بدان پرداخته اند. با این همه یک جریان فرکی و فلسفی جدید باعث شد که ادبیات از دیدگاه علم روان شناسی مورد توجه قرار گیرد و آن تأثیر نظریه ها و اندیشه های کسانی مانند « فریودی» «دیونگ» « آدلی» بود.
در روانشناسی وظیفة ادبیات عبارت است از این که درخواننده تعادلی روانی و یا در واقع عادت متعادل روانی به وجود آورد، به دین معنی که معتقد است یک اثر هنری واکنش خاص و موزدنی در بیننده یا خواننده ایجاد می کند زیرا زیبایی خود چیزی است که موجب تعادل ترکیبی می شود. به هر حال او می کوشد که شناخت ارزش ادبی آثار را بر مبنای روانشناسی استوار کند امروزه در ادبیات و روانشناسی 3 شاخه به وجود می آید که به طور کلی این سه شاخه عبارت است از
1- روانشناسی نویسنده : که خود نویسنده افکار خود را به طوری که از جامعه پیرامون خود است یا از افکار خود است به طوری جدید در نوشته یا شعر خود می آورد و باعث جذب خواننده می شود.
2- روانشناسی جامعه : امروز نویسنده برای نوشتن خود از جامعه کمک می گیرد در حالی که جامعه اگر روانی پاک داشته باشد تأثیر زیاید بر پیشرفت جامعه و خلق یک اثر هنری دارد.
3- روانشنای خواننده : امروز هر کسی که بخواهد چیزی بنویسد دیگر به مخاطب خود نگاه میکند یعنی مخاطب او از نظر روانی دارای چه شخصیت سنی و مخاطب کلیت اثری را خلق می کند
پس این سه عامل بر ادبیات تذثیر می گذارد.
مفهوم هنر
هنر درمفهوم کلی خود یعنی آن چیزی که انسان خلق کند محسوب می شود ولی تفاوتی که هنر ادبیات با هنرهای دیگر دارد آن است که هنر در ادبیات قلم است یعنی نوشتن مطلب که اگر خلق اثری کند ان را هنر می گوییم.
ادبیات از همان آغاز زندگی بشر بوده است به طوری که ادبیات آن زمانها تصویری و حال نوشتنی است به طوری فکر میکنی که تمام دنیا در یک محل جمع شده و بعد پراکنده شده اند مثل شاهنامه فردوسی در ایران و اودیسه در یونان یا جنگ و صلح تلستوی و غیره بیانگر این صحبت است
حال فرض کنید هنر را با یک چیز دیگر جمع کنیم آن هم روانشناسی به راستی چه می شود؟
آیا در اثری که شاعر یا نویسنده یا هنرمند خلق می کند تأثیر می گذارد؟
آیا فقط روانشناسی در حال حاضر بود و در قدیم نبوده است؟!
این همه سوال مطرح می شود و برای پاسخ آنها باید درست روانشناسی شاید نتواند تأثیر بر آثار هنرمند بگذارد و خلق آن آثار تأثیر داشته باشد ولی بیانگر این است که مخاطب را جذب می کند به طوری که اگر هم با کمی داشته باشد ولی از نظر روانشناسی در آن کار شده باشد آن جذب مخاطب می کند.
ولی نمی توان گفت که روانشناسی در ادبیات در زمان حال پدید آمده است درست است علمی آن امروز درست شده است ولی در زمان قدیم هم روانشناسی بود به طوری که آن زمانبه گونة دیگر یعنی از جامعه و اخلاقیات آن برای داستان نویسی و شعر گفتن استفاده می شوده و حتی برای شعر درباری با خلق و خوی آن پادشاه شعر می گفتند.
تحقیقات علمی
درقرآ“ مهاجرت را عامل مهم برخورداری ستمدیدگان از مواهب دنیا یاد می کند.
برای اقامة دین شریعت مهاجرت کرد.
محلی که داشتند الوداع دو قبیل مدیه اوس خرزج
در خانة ابوابوب
تأسیس مسجد، یک نهاد اجتمالی، نشان وحدت مسلمانان و مرکز آموزش و پرورش؟ پرستی انتخاب حضرت علی و برادری پیامبر چه بود 1- م برهمتای او با خود تأکید ورزید 2- هم از بروز بحران و تعصبات جامعی پیشگیری کرد.
ماهیت جنگهای پیامبر: آزادی های مردم برقراری عدالت تأمیت مصالح واقعی تدابیر جنگی پیامبر 1- فرماندهی هوشمندانه 2- روحیه ایمانی و جنگاوری 3- رعایت عدالت در جنگ با دشمن
مخالفان پیامبر : 1- یهودیان مخریق حسین بب الخطاب 2- منافقین قاعدة پیامبر پیک بر خسروپرویز عبدالله بن خوافه سهمی قرشی
حدیة کلبی به قیصر روم
پادشاه نجاشی عمرو بنی امیه ضمری
17 روز ربیع الاول و 57 عام الفیل پیامبر به دنیا آمد.
حلیمه : دایه پیامبر به دست بادیه در مدت 60 سال گاه کودک را به مکه حضرت محمد پیش از تولد پدرش را از دست داد عبدالمطلب در 8 سالگی در 6 سالگی مادر خود را از دست داد آمنه ابوطالب حامنی حضرت حق محمد
امین: امانت داری راستگتو باوفا خوش خلق کریم
در سن 20 سالگی در پیمان حلف الفضول جوانمدری و نیکوکاری به دادخواهی ستمدیدگان برخاست زید بن مارشد از قید بردگی رها کرد.
آغاز رسالت در 27 رجب در 40 سالگی
(فوت پیامبر) آشکار 3 نفر به صلاح روی آوردند 1- خدیجه 2- علی 3- رشیدبن حادث
3- مخالف پیامبر 1- مشرکان 2- یهودیان 3- منافقان
کارسازترین سلاح رسول خدا در دعوت : پیام نهفته در قرآن
اقدامات علیه بنیان فکری نهضت : 1- تحریم شنیدن قرآن 2- ایجاد 3- اسطوره و انسانه و شعر ثمرات قرآن 4- ایجاد هیاهو جنبان 5- تهدید دروحیانی بودن قرآنی
6- ترویج افسانه های منطق
تحریم اقتصادی 1- پایه هرگونه خرید و فروش با هواداران محمد متوقف شود.
2- ارتباط و معاشرت و پیوند زناشیوی با مسلمانان ممنوع
3- جبهه مخالف محمد در تمام حوادث و پیشامد
مهمترین در مشورت دارلند و 1- به زنجیر کشیدن و سیاه چال افکندن رسول خدا
2- تبعید به نقطه دور دست
3- کشتن پیامبر بهوسیله نمایندگان آموزش و
« رابطه ادبیات و روانشناسی »
رابطهی ادبیات و روانکاوی رابطهی دو نظام اندیشه است که با نشانه شدن زبان و متن شدن ناخودآگاه به یکدیگر شبیه می شوند، ساختار ادبیات ساختار کلی ذهن است نه یک ذهن خاص و رابطه ای این دو برخورد دو نیروی برابر و همتوان است، هر نظام زبانی از دیدگاه «ژاک لاکان» ناخود آگاهی دارد که سبب باز بودن متن به روی معناهای بی پایان می شود و با هر برخورد میتوان معنایی تازه بیرون کشید و یا همهی معناهای دیگر را به پرسش کشید، لاکان و دریدا بر همین اساس ناخودآگاه فروید رابازخوانی کرده و دستاوردهای انقلاب روانکاری فروید را برای شناخت شناسی زبان بکار می گیرند و نهایتاً بسیاری از کژ خوانی های او را به چالش میگیرند، در روانکاری فروید ناخودآگاه از سرکوب امیال شکل می گیرد اما لاکان با گذشتن از شبکهی هنجارهای زبان ناخودآگاه از سرکوب امیال شکل می گیرد اما لاکان با گذشتن از شبکهی هنجارهای زبان ناخودآگاه و خودآگاه را شکل میدهد، از نگاه او برخلاف 5 دیدگاه ناخودآگاه تاریک نیست و پس از خود اگاه شکل نمی گیرد بلکه همزمان با اوست و پیوند میان این دو همان شبکهی زبانی است که در آن تولید شده اند، به عبارت دیگر ناخودآگاه صدای سخن خودآگاه است که شخص زبانش را نیاموخته است، در مدل لاکانی ناخودآگاه روانکاور دقیقا مانند ناخودآگاه بیمار مورد توجه است سپس روایت بیمار و روانکاو برابر نهاده می شود، او این مدل را برای منتقد و متن نیز تایید می کند.
به گفتهی لاکان کاسی که ناخودآگاه متن را می خواند برای فهمیدمن «من» درون خود می کوشد، او با باز تولید متن در آن دخالت می کند ولی به این مداخلات با تردید می نگرد و کنش خواندن را مورد تحلیل قرار می دهد نه نویسنده یا خواننده،کشاکش میان خواندن و ظرفیت های نهفتهی متن را آشکار می کند تا خوانندهی حرفه ای به عنوان پرسشگر در برابر متن باقی بماند، لاکان بر دیگر بودن ناخودآگاه و زبانی بودن ساختار آن تاکید کرده و در نتیجه ظرفیت دانش روانکاوی را با دستاوردهای درخشان شالوده شکنانی که فرایندهای دیگر ساز را به پرسش کشیده اند همسو و همگرا می کند، گفتمان هرمونوتیک جدی نیز از همان سالهای ابتدایی تولد روانکاوی در نشانه شناسی رویا و آفرینشهای ادبی هنری مطرح می شود و یکی از شناخته شده ترین کسانی که به جای نشانه شناسی رویای فروید نماد شناسی رویا را عنوان کرده است « کارل گوستاو یونگ» نام دارد، او با متهم کردن فروید به تک صدایی به خاطر محوریت داشتن غریزهی جنسی در نظریه اش او را به چالش او را به چالش می کشد.
در زبانشناسی نوین نشانه و سمبل هر دو بصورت دال و مدلول شناخته می شوند اما در باز شناسی این دو تنها سمبل است که جندگانگی در معنا را بر می تابد، البته باید توجه داشت در مورد بعضی از سمبلها عکس گزارهی فوق نیز صادق است یعنی سمبلهای گوناگون معنایی یگانه را می رسانند و مدلولی مشخص را پوشش می دهند، عبور از نشانه شناسی به نماد شناسی در تفسیر رویا از یک سو و آفرینده های ادبی هنری از سوی دیگر بنیانی ترنی تحولی است که روانکاوری پشت سر گذاتشه است و به پیدایش مکتب یونگ انجامیده است، فروید ویونگ می دانستند که میان رویا و اسطوره پیوند وجود دارد و هر دو همزمان در ابتدای قرن حاضر کار تحقیق در اساطیر و ادبیات عامیانه را آغاز کردند روانشناسی تحلیلی یونگ کهن الگو یا « آرکی تایپ» را مطرح می کند، بروز کهن الگو ها به موجب فرم است نه محتوا، از نظر یونگ نمادها سویهی آشکار آرکی تایپ های نا آشکار هستند و آفرینشهای ادبی هنری یا رویاهای عمیق تجلی آنها.
از دیدگاه یونگ هر آفرینش ادبی و هنری نشان از ناخود آگاه جمعی دارد، اکر چه قالبها و انگاره هایی که این مکتب مطرح می کند یونگ را در زمینهی ساختار گرایان قرار می دهد اما زبان در فرضیات او برخلاف اکثر ساختار گرایان مرکزیت ندارد و اسطوره محور فراوان گذاشته است، این مکتب جایی برای عرفان لاهوتی ندارد، نجات دهنده را در اعماق
می جوید نه در اوج.
نقد ادبی روانکارانه با تلقی سه گانهی فروید از روان آغاز شد و در همان ابتدا با پیروی از این الگو سه شاخه شد: نهاد، من و فرامن، نهاد نمایندهی لیبید و اصل لذت بود که ناخودآگاه را به همراه بخش اعظم فرامن تشکیل می داد، فرامن کار گذار ارزشهای خانوادن و اجتماع در روان بود و سرنوشت «من» هم این شد که در مقام کارگزار اصل واقعیت میان «نهاد» و «فرامن» را میانجیگری کند، پیدایش نقد ادبس وابسته به روانشناسی «من» یارونق مکتب نقد نو همزمان است، از دید روانکاوان این مکتب نزدیکی رویا و نوشتار در این نیست که هر دو خیال پردازی اند بلکه در استراتژیهایی است که برای از میان برداشتن مقاومت ناخود آگاه بکار می گیرند، مفاهیم نقد نو در واژگان این مکتب راه پیدا می کنند، حال دیگر متن برمدار مولف و آسیب شناسی او نمی چرخد، بلکه به دنبال مخاطبی می گردد که تصویر خود را در متن بیافریند و جای خواننده و نویسنده را در فرایند آفینش معنا عوض کند، کار نقد روانشناختی کشاندن ادبیات به قلمرو روانکار نیست به همین دلیل جدا دانستن نویسنده از اثرش در نقدهای روانشناختی اهمیت بنیانی پیدا می کند.
پس از پایان فرمانروایی لببیدو در غرب به تدریج ارزشهای فرهنگی و نشانه های همگانی ناخئد آگاه و «فرامن» حاکم می شود، در مکتب نقد و روانشناختی فرا من به جای آنکه به دنبال نشانه های نابهنجاری در نویسنده و شخصیتهای متن باشیم محدودهی نشانه شناسی را به متنهای همزمان گسترش داده و به الگو هایی می رسیم که از برخورد نیازها و خواستهای نهاد با ارزشهای فرهنگی و اجتماعی ایجاد شده اند به عبارت دیگر بجای آنکه حس گناه از عقدهی اودیپ سرچشمه گرفته باشد به کشمکشها و آسیبهای پیوند می خورد که برای سازگاری با نظام ارزش گذاری اجتماعی خانوادگی پدیدار می شوند. در این شاخه از نقد ادبی اگر چه نشانه های خصوصی و همگانی با هم جابجا می شوند اما سویهی ناخودآگاه روان باقی مانده و « من» مورد توجه قرار نمی گیرد، اکثر فرضیه های فروید امروز دیگر منسوخ شده اما روانکاری نوین و حتی بیانی ترین مفهوم آن یعنی ناخود آگاهی برای نشان دادن پریشانیهای روانی انسان که پس از دوران مدرنیته از آرامش و یکپارچگی خاطر فاصله گرفته کافی نیست اما فروید که نویسندگان را برگزیده ترنی روانکاوان می دانست مفاهیم روانکاوی خود را از ادبیات وام گرفته بود با گشودن چشم انداز ناخود آگاه روان شیوهی روایی تازه ای را در اختیار نویسندگان قرار داد، او اگر چه در زمانی کوتاه جانشین حقیقتها و مطلقهایی می شود که با آنها در افتاده است اما با گذشت زمان به جند کمانه و چند گانگی اشاره می کند و از گشودن بودن متن و روان به روی معناهای بیشمار سخن می گود و آنچه در سرآغاز از متون ادبی بیرون کشیده رابه اندیشه های فلسفی و تفکر انتقادی شالوده شکنانه ای که قرن بیستم با آن پایان می رسد پیوند می زند، او آغاز کرنقد روانکاوانهی متن بود و منتقدی که امروز از منظر روانشناسی به متن می نگرد در روایت تازهای که از متن می آفریند لایه های ناخودآگاه سرکوب شدهی متن را نیز بازسازی می کند یعنی روایت دوبارهی او از متن نا خودآگاهی دارد که خود از آن بی خبر است و ناگزیر باید بارها و بارها بازخوانی و باز اندیشی شود.
روانشناسی هنر و ادبیات عرفانی
روانشناسی به ویژه روانشناسی ادبیات و هنر اغلب در سلطه یک خوانش قرار گرفته است، خوانشی که فروید و سپس پیروان مصمم او از ادبیات و هنر ارائه داده اند اما درکنار این صدای بلند، صداهای زیر و کوتاهی نیز شنیده می شود که اگر به آنها توجه می شد یا اگر بر قدرت شان افزوده می شد، شاید روانشناسی هنر و ادبیات اینک تاریخ و سرنوشت دیگری داشت.
یکی از خوانش هایی که مورد غفلت گرفت، همانا خوانش ترکیبی روانشناسی عرفانی هنر و ادبیات است. در این مجال به هانری دولاکروا از روانشناسان نیمه اول قرن بیستم پرداخته می شود که در ایران ناشناخته مانده است.
هانری دولاکروا از روانشناسانی است که به هنر و ادبیات توجه ویژه ای داشته است. خصیصه او در توجه به عرفان و ایجاد ارتباط میان عرفان و روانشناسی است و در این زمینه از صاحبنظران و پیشگامان روانشناسی محسوب می شد. هانری دولاکروا کوشید تا در یک نگرش چند رشته ای به فلسفه، روانشناسی، عرفان، زبان و هنر بپردازد و گوناگونی آثار او بیانگر همین تلاش است. او در سال 1908 « مطالعات تاریخی و روانشناسی عرفان» و در سال 1918 « روانشناسی استاندال» را منتشر کرد. وی سپس درسال 1924 کتاب « زبان وکودک» و در سال 1927 کتاب « روانشناسی هنر» را با عنوان فرعی « رساله ای بر فعالیت هنری» منتشر کرد. بازی و هنر، زیبایی شناسی، هنرمند و اثر، هنر شعر و موسیقی از فصل ها و موضوعات اصلی کتاب روانشناسی هنر است. نویسنده کتاب « روانشناسی هنر» از خود می پرسید:« هنر کدام لحظه از زندگی معنوی را باز می نماید؟ در میان عواملی که انسان می سازد، عالم زیبایی شناسی چیست؟(2) او سپس به تفاوت میان هنر با دلمشغولی های روزمره انسان میپردازد، زیرا از هر نظر او «هنر به زندگی روزمره و به مشغولیات عادی پشت می کند… نگرش زیبایی شناسی این جهان را فسخ می کند. طناب منفعتی را که ما را به چیزها متصل کرده است، پاره می کند، یعنی زندگی خودخواهانه را نفی می کند و موجب فراموشی خود می شود.» البته او بی ارتباطی مطلق هنر با سودمندی را منکر می شود، بلکه کارکردی متعالی تر باری هنر قائل است. در نتیجه هنر و زبان را نه فقط وسیله ای برای ارتباط و یک وسیله اجتماعی بلکه نخستین دانش و علم بشری برای کشف و تسلط بر جهان پیرامون خود نیز قلمداد کرده است. از نظر دولاکروا هنر که تمام جنبه های ادبی، تجسمی، موسیقاتی و … را در بر می گیرد، جایگاه تحقق انسان است. دولاکروا در این خصوص می نویسد: « به نظر می رسد که دنیا هنر نخست دنیایی است که در ان روح نزد خودش است و دنیایی که روح را سرخوش می کند، آن را در بر می گیرد و خود را بر آن همچون دنیای محسوس تحمیل می کند.» هنر نزد هانری دولاکروا موقعیتی برای شکوفایی و بالندگ معنوی و روحانی است. هنر پیش از هر چیز آزادی یعنی بی اعتنایی و جدایی از منافع عملی است. البته هانری دولاکروا همانند بسیاری از محققان بر تکثر و گوناگونی هنر و کارکردهای آن باور دارد و به همین دلیل است که به استعداد و قابلیت بالای هنر اذعان دارد و می گوید: «هنر میتواند به همان اندازه موجب انطباق با جهان مادی شود که موجب جدایی از آن گردد.» هنر میتواند جهان واقعی را مورد توجه قرار دهد، بدون اینکه خواسته باشد طبیعت وسرشت آن را دگرگون سازد. در این صورت هنر صورتی رئالیستی به خود می گیرد اما هنر همچنین می تواند جهان دیگری یعنی جهان هنری را با طبیعت و سرشتی دیگر بیافریند، جهانی انسانی تر که در آن استعداد ها به کمال خود برسند و در کمال شکوفا گردند. دولاکروا کتاب «روانشناسی هنر» را با این عبارات به پایان میرساند: « ما برای کامل کردن خو خلق می کنیم. اثر یک انتشار ضروری و همراه جاودان هنرمند است. هنرمند خود اثر است… هنرمند ذهنی است که اثر را می سازد، و با آن خود را می سازد و تعادل و وحدت خود را محقق میکند».
بررسی شیوع کودک آزاری در وابستگان به مواد افیونی مراجعه کننده به مراکز ترک خود معرف شهر یزد
کودک آزاری
کودک آزاری و مسامحه به کلیه صدمات و آزارهای جسمی ، آزارهای روانی و خلقی ، آزارهای جنسی و سهل انگاری یا بدرفتاری با کودک گفته می شود که توسط شخصی که عهده دار مسئولیت سلامتی جسمی و روانی و آسایش و رفاه کودک است، اعمال میشود و در نتیجه آن سلامتی جسمی، روانی، بهداشتی و یا آسایش و رفاه کودک صدمه دیده و آسیب می بیند و شامل طیف وسیعی از اعمال سوء رفتار گرایانه یا انجام ندادن وظایف و مسئولیت هایی است که در نتیجه آن رخداد حوادث و حالات مرضی و مرگ است و بر اساس طبقه بندی DSMIV کودک آزاری به سه نوع آزارهای جسمی، آزارهای جنسی و مسامحه می باشد ولی دو نوع دیگر کودک آزاری نیز ذکر شده که روی هم به پنج نوع زیر می باشد:
موضوع: بررسی شیوع کودک آزاری در وابستگان به مواد افیونی مراجعه کننده به مراکز ترک خود معرف شهر یزد
این فایل با فرمت ورد و آماده پرینت می باشد.
مقدمه ۵
کودک آزاری ۵
تاریخچه ۸
کودک آزاری در طبقه بندی علمی تشخیص بیماری های روانی ۱۱
شیوع و همه گیرشناسی ۱۳
سبب شناسی ۱۶
علائم بالینی و تشخیص ۲۳
علائم و خصوصیات کودکان آزاردیده جسمی ۲۳
خصوصیات والدین سوء رفتارگر جسمی ۲۶
معاینات و آزمایشات پاراکلینیکی ۲۷
تشخیص های افتراقی ۳۴
عوارض کودک آزاری ۳۶
الف) عوارض سوء رفتار جسمی ۳۷
ب) عوارض سوء رفتار جنسی ۴۰
مبانی روانشناختی و خصوصیات والدین سوء رفتارگر ۴۲
سیر و پیش آگهی ۴۶
پیشگیری ۴۸
درمان ۴۹
الف- درمان کودک ۵۰
ب- درمان والدین: ۵۱
ج) درمان سوء رفتارهای جنسی ۵۱
هدف اصلی ۵۲
اهداف فرعی ۵۲
تعریف واژه ها ۵۳
کودک آزاری ۵۴
۱- سهل انگاری و اهمال و غفلت ۵۴
۲- آزارهای فیزیکی ۵۴
۳- آزارهای روانی ۵۵
۴- آزارهای جنسی ۵۵
۵- آزارهای مراسم و آئین خرافی ۵۵
محدودیت های پژوهش ۵۵
مروری بر مطالعات انجام شده ۵۷
فصل اول
مقدمه
1- آزارهای جسمی 2- مسامحه 3- آزارهای جنسی 4- آزارهای روانی و خلقی 5- آزارهای مراسم و آئین خرافی .
1- آزارهای جسمی: به کلیه اعمالی گفته می شود که نتیجه آن صدمات جسمی کودک است و عامدانه انجام می شود. از قبیل کتک زدن، گاز گرفتن، سوزن زدن، لگد زدن، سوزاندن و مسموم کردن که در اثر این عمال آسیب به پوست و بافت سطحی بدن، صدمه به سر، صدمه به ارگان های داخلی بدن و اسکلتی بدن کودک وارد می شود.
2- مسامحه و اهمال کاری: عبارت است از انواع سهل انگاری و مسامحه و کوتاهی کردن در فراهم آوردن مناسب و کافی عواملی که در نگهداری مناسب از کودکان لازم است و به عبارت دیگر سهل انگاری در حفاظت کودک از خطرات و صدماتی که وی را تهدید می کند که این خطرات ممکن است خطرات محیطی و یا صدماتی باشد که از طرف دیگران یا به صورت جاهلانه و یا بدخواهانه به کودک وارد می شود که شامل صدمات فیزیکی یا خلقی و یا تربیتی است. کلاً مسامحه و سهل انگاری به انواع سهل انگاری های جسمی و یا سهل انگاری های خلقی و روانی، سهل انگاری های تربیتی و سهل انگاری در درمان بیماری های کودک و سهل انگاری های بهداشتی می باشد، این نوع کودک آزاری شایع ترین نوع کودک آزاری است.
3- آزارهای جنسی: شامل طیف وسیعی از سوء رفتارهای جنسی با کودک می باشد که توسط یک فرد بالغ و یا کودکی دیگر که از او بزرگتر است از روی اجبار و زور اعمال میشود و از دستکاری و دستمالی از روی لباس تا زنای به عنف را شامل می شود. این اعمال می تواند بین دو جنس یکسان و یا دو جنس مختلف باشد. بزرگسالان و فامیل های کودک که ممکن است نسبت دوری با وی داشته باشند ولی بی واسطه در رابطه با کودک می باشند، بیشترین موارد کودک آزاری جنسی را مرتکب می شوند. بدین صورت کودکان معمولاً شخص آزاردهنده را می شناسند و او شخصی است که معمولاً مورد اعتماد و اطمینان و یا دارای شخصیت مثبت و مقبول در نزد خانواده می باشد و دسترسی وسیع به کودک دارد. کودک آزاری جنسی به علت طبیعت زشت و ناپسند آن و به علت احساس شرم و احساس گناه قربانیان آن و یا جهالت و نادانی آنها و یا به علت عادی شدن مسئله برای آنها و یا به علت تهدید از طرف متجاوزین جنسی که قربانیان را از بازگو کردن مسئله به شدت می ترسانند و به علل مختلف دیگر کمتر گزارش و ثبت می شود.
4- آزارهای روانی و خلقی: آزارهای روانی معمولاً به اعمالی مانند حبس کردن و جدا کردن طفل و عدم دوست داشتن وی و یا واپس زدن کودک و یا بی ارزش جلوه دادن و یا خوار و ذلیل کردن وی و جلوگیری از ارتباطات اجتماعی کودک و تهدید کردن و ترساندن وی گفته می شود.
آزارهای خلقی به حملات و تهدیدها و ایجاد رعب و وحشت و هتک حرمت کودک و فحش و ناسزاگویی به صورت لفظی و شفاهی گفته می شود.