دانلود پروژه مقاله و گزارش کارآموزی و کارآفرینی

این وبلاگ با مساعدت دوستان عزیزم آماده کمک به شما عزیزان میباشد

دانلود پروژه مقاله و گزارش کارآموزی و کارآفرینی

این وبلاگ با مساعدت دوستان عزیزم آماده کمک به شما عزیزان میباشد

مقاله چهره پردازی و صحنه آرایی از دیدگاه هنر گرافیک در شاهنامه

مقاله چهره پردازی و صحنه آرایی از دیدگاه هنر گرافیک در شاهنامه

شاهنامه همیشه دغدغة ذهنی نگارنده بوده است . هم روایات فردوسی و هم پرداختهای تصویری نقاشان ایرانی طی این هزارسال ( تقریباً اکثر نقاشان نامی ایران زمین ) یکی از برگهای زرین زندگیشان تصویر سازی شاهنامة فرودسی بوده است . و این ها عواملی بود تا مرا سوق دهد تا در این جهت به پژوهش بپردازم  ، به تمامی موارد فوق اگر پروژه عملی نگارنده یعنی تصویر سازی هفت خوان رستم – هم افزوده شود ،‌ شاید مهمترین دلیل تعلّق خاطر من به این تحقیق باشد .

عنوان : مقاله چهره پردازی و صحنه آرایی از دیدگاه هنر گرافیک در شاهنامه

این فایل با فرمت word و آماده پرینت میباشد

فهرست مطالب

چکیده               4 

پیشگفتار               6 

مقدمه               8

فصل اول :  رستم کیست ؟             11 

          ( دوران زندگی خانوادة رستم )

فصل دوم : رستم چگونه مردی است ؟             26

          ( صورت وسیرت رستم هنیت و سلاح و اسب رستم )

فصل سوم: « هفت خوان »      44

         ( جنگ های رستم موجودات اساطیری در هفت خوان )

فصل چهارم : بررسی چهره های مختلف هفت خوان از دیدگاه چهره پردازی    54

فصل پنجم : شناخت مکالمه و کلام در نمایش       69

نیروهایی که در روند نمایش دخیل هستند 

فصل ششم : بررسی فضا و صفحه های هفت خوان        75

خوان اول       76

خوان دوم        79

خوان سوم       84

خوان چهارم            90

خوان پنجم    94

خوان ششم  102

خوان هفتم  106

فصل هفتم : داستان مرگ جهان پهلوان رستم  115

فصل هشتم : پیشنهاد و نتیجه گیری  127

خلاصة کار عملی  128 

فهرست منابع 

 

چکیده : 

اولین مسئله در این رساله ، به بررسی شخصیت رستم و جایگاه او در تفکر اساطیری ایرانی و بویژه نقش او در  «شاهنامه » اختصاص دارد . در ضمن ، پیشینه خاندان سام و نریمان و رستم دستان ( چنانچه حکیم فردوسی بر ما می نمایاند ) مطرح می گردد.  از سوی دیگر ، از دیدگاه مورفولوژی ( ریخت شناسی و سیما شناسی و .. ) و در آلات وادوات جنگی این پهلوان رستم و تنها یاورش رخش بحث به میان می آید . 

نکته دیگر صفات نیکوی رستم است که به گونه ای خاص در وجود او جمع شده‌اند.  همچون : زورمندی ، هنرمندی ، اعتقاد (توکل ) ، مدبّری ،‌ علاقه به رزم و بزم ، زبان آوری ،‌ وفاداری ، جوانمردی و پهلوانی عیان می گردد .

نکته دیگر اینکه در هفت خوان ، نماد تعالی رستم است ،‌ و رستم  مظهر انسان کامل ایرانی است که با موجودات اساطیری همچون اژدها و دیوان ، برخوردها و چالش دارد . 

قسمت دوم این نوشتار به بررسی هفت خوان ، وجه نمایش آن از زاویه دید انسان امروزی بررسی شخصیتها و چهره ها در ادبیات …  - ( چنانکه متعارف است ). پرداخته است . تصاویریکه به نوعی یک ؟ « تیپ » را به مامعرفی می کنند . همچون جادوگر ، کودن ،  مست و ………

در پایان نگارنده به  موضوع اصلی ( با پیش زمینه مطرح شده ) پرداخته است .

فضا سازی فردوسی در «‌خوان ها » نحوه نمایش صفحه ها و توصیف از آنها و بررسی شعراو از نگاه تصویری و گرافیکی ، چنانکه طرح موضوع از این نکته شروع می شود. 

نتیجه گیری : شاهنامه بطوریکه  تاریخ نقاشی ایرانی نشان داده – تصویری ترین و خوش پرداخت ترین ، روایت ادبی است که در نحوه بیان فضا ، صفحه ها ، حالات چهره های انسانی و حتّی حیوانی ، رنگ ها و توصیف موجودات اساطیری جایگاه قابل توجه و مثال زدنی دارد . . 

 

پیشگفتار 

برای پژوهش در این مورد تقریباً هر آنچه از آثار نقاشان ایرانی ، برای شاهنامه تصویر سازی شده بود ، مطالعه کردم ، گفتن اینکه همة این تصاویر را مطالعه کرده ام شاید به واقعیت نزدیک نباشد . اما تقریباً هر آنچه به دستم رسید با دقت مطالعه و با شعر مورد نظر ( خوانهای هفت خوان ) مطابقت دادم . از دیگر منابع مورد استفاده ام سنگ غارهای شیراز ( زندان کریم خان زند ) ، کاشی قهوه خانه های قدیمی ، بررسی کاشی در ورزشگاه شهید شیرودی منتقّش است و این کاشی ها از سردر دروازه ای در میدان ارگ آورده شده است ، بسیار بهره بردم .

بهره بردم . اما در بسیاری از موارد نیر با مشکلات متعددی برخورد کردم . ازجمله عدم موافقت بعضی از مراکز و موزه ها جهت بهره یابی از آثار موجود در این موزه ها.

لازم به تذکّر است که جهت آوری این مجموعة از متن شاهنامه به تصیحح ژول مول بهره گرفتم و با بررسی و مطالعه شاهنامه (بخصوص هفت خوان ) در مواردی – که متأسفانه منبع تحقیقی مناسبی نیافتم ،  بر اساس استنباط شخصی پیش بردم . اما آنچه مسلم است در این رساله تدوین یافته کتاب شاهنامه و پیش از هرکس استاد بزرگوارم دکتر جابرعناصری راهنمای من در این پژوهش بودند . اگر کوتاهی و قصوری بوده از جانب نگارنده است واگر نکته مثبتی وجود داشته است مرهون لطف استاد بزگوارم دکتر جابر عناصری است ».  

 

مقدمه 

شاهنامه کتاب تاریخی ما ایرانیان است ، شاید در هیچ دورة تاریخی ایران به کتابی ، بیش از شاهنامه به لحاظ  مصّور سازی پرداخته نشده باشد و تقریباً بیش از هر کتاب دیگری مورد توجه پادشاهان به جز سلطان محمود غزنوی که قدر حکیم را ندانست.  و همچنین مغرضانی که با فرهنگ ایران میانه خوبی ندارد نقاشان به این دلیل که کتاب فرودسی بیش از هر کتاب دیگری تصویری است . به این کتاب عنایت خاصّی داشتند.  و این مهم هم در بیان فردوسی و هم روایات اساطیری آن نهفته است . از این رو  شاهنامه هم مبدأ تصویر سازی ایرانی است و هم منبع پژوهش . اما هیچگاه نه جایگاه تصویری ( ونه تصویر سازی ) آن اعتنا نشده  است . از این رونگارنده صمم گردید که بامختصر معلومات خود پژوهشی هر چند محدود در این مورد انجام دهد . اگر چه این پژوهش محدود به هفت خوان رستم است ومنابع تصویر سازی این  فصل شاهنامه زیاد ، امّا در رشته های دیگر هنری تقریباً به آن پرداخته نشده است . منظورم از رشته های دیگر هنری ، سینما و نمایش است چرا که علیرغم نگاه اساطیری موجود در این فصل به نوعی می توان نگاه عارفانة فردوسی را هم به آن افزود ، آن نگاه هم شاید در تحول رستم پس از گذراندن هر مرحله از هفت خوان است و این نکته می‌توانست و می تواند  - منبعی برای راویان داستانهای شاهنامه باشد . شاهنامه     علی رغم نگاه اسطوره ای خود کاملاً ملموس است و تنها نکته آن بیان تصویری فردوسی است . خواننده شعر فردوسی با شخصیتهای آن کاملاً احساس قرابت می کند،  حالات شخصتها ، تغییر فرم چهره ها ( آنچه  که میان نمایشنامه نویسان مرسوم است یعنی  میمیک صورت ) فضای بزم یا رزم ، معاشقه یا مجادله و حتی چهرة رخش در شعر فردوسی برای خواننده کاملاً تصویر شده است . از این رو مهمترین منبع برای نگارنده همان کتاب وزین فردوسی بوده است .

به همین دلیل در بعضی موارد که منبع پژوهشی معتبری نیافتم براساس استنباط شخصی و با راهنمایی هایی بی دریغ استاد عناصری به تحلیل فصل های هفت گانه هفت خوان رستم پرداختم . رستم نماد انسان ایرانی است . پهلوانی است که در آزمون های مختلف دچار تحول روحی نیز می شود او درخوان اول « خواب »‌ است و به لطف پروردگار و همّت رخش به سلامت جان به در می برد . او چون هر انسان دیگر دچار فراز و نشیبهایی می شود گاه حتی نافرمانی می کند. گاه نسبت به وعده‌هایش     فراموشکار می شود و صد البتّه چون اسطوره است و با موجودات اساطیری به مبارزه بر می خیزد . کمتر نکات منفی شخّصیت اش برخواننده مشخص می گردد و این آنچیزی است که خواننده می خواهد و فردوسی به آن جداً واقف بوده است. اسطوره های ایرانی در بسیاری از موارد برخاسته اسطوره های ایرانی در بسیاری موارد برخاسته از شاهنمامه فرودسی است . و در هیچ کتاب دیگری اندیشه انسان چنین به مرزهای فرا واقعی و عالم خیال ایرانی وارد نشده است . همة آنچه پهلوان ایرانی را   می آزماید و حتی دشمن اوست در بالاترین وخطرناکترین شکل ممکن در این کتاب وزین جمع شده است. توران و تورانیان همواره نمادی از دشمن و متجاوز برای این مرز وبوم بوده اند و فردوسی در واقع آنچه را که در ناخود آگاه ذهنی خواننده ایرانی وجود داشته، عیان کرده است . از این رونشانة فرهنگ ایرانی است هم برای جماعت ایرانی و هم غیر ایرانی و شاید علّت آنکه پادشاهان ایرانی سالها برای مصور سازی یک نسخه از شاهنامه منتظر می ماندند و پس از مدتی آنرا پیشکش ممالک دیگر     می کرده اند ، این بوده که آنرا عامل و نماد قدرت و فرهنگ ایرانی می دانسته اند که برای دیگران هم ملموس بوده است . 

رستم کیست ؟ 

دوران زندگی و خانوادة رستم 

رستم ، جهان پهلوان ، تهمتن پیلتن ، که  پهلوان اول شاهنامه است . تاریخ سیستان از قول فردوسی می گوید « .. خدای تعالی خویشتن را هیچ بنده چون رستم دیگر نیافرید‌….   وی معتقد است که در حماسة ملی ایرانی نظیری برای او یافته نشده است . هر حماسه‌ای قهرمانی دارد همة آرمانها و آرزوهای یک قوم دروجود او مجسّم می شود چون آشیل در ایلیاد همروراما ، در رامایانانی هندی . رستم نیز همة دوران پهلوانی شاهنامه را برمحور وجود خود می چرخاند . عجیب این است که این مرد که زندگیش ، آمیخته به آنهمه افسانه است وجودش هرگز از یک انسان عادی خاکی جدا نمی شود . مردی است دارای گوشت و پوست و استخوان ، دارای ضعف ها وتوانائی‌های انسانی ، حتی  روئین تن هم نیست . منتها نیروی جسمی وروحی او بر پیش آمدها غالب می آید . بخت و تأئید خدائی نیز با اوست . حتی زمانی که اکوان دیواو را  از زمین بر می گیرید و در آستانة نابودیش قرار می دهد . وی با نیرنگ از چنگ او جان به در می برد و این بهیچ وجه غیر عادی نیست که کسی از آسمان بر دریا بیفتد و زنده بماند . شگفتی وجود رستم در آن است که درعین  خارق العاده بودن ، انسان است . اگر از عمر دراز باورنکردنی او در چند حادثه نظیر هفت خوان بگذریم، دیگر تقریباً هیچ آمدی در زندگی او نمی بینیم  که نتوانیم آن را با منطق خاکی خود توجیه کنیم . 

رستم ، پسرزال ، پسر سام ، پسرنریمان ، از خانوادة گرشاسب است و مادرش ، رودابه دختر مهراب شاه کابلی است . خانواده گرشاسب یکی از مهمترین خانواده های ایرانی بوده و مردانش که هر یک پس از دیگری پهلوان اول بوده اند هم به زور بازو و هم به فرزانگی شهرت داشته اند ،  قلمرو فرمانروائی آنها سیستان بوده است . رستم ، آنگونه که در شاهنامه توصیف شده ، نشان دهندة یک پهلوان کامل در ایران داستانی است . این مرد ، تجسّم اندیشه ها و آرزوی پیشینیان ماست . کشش و کوشش بشر برای زندگی بهتر ، برای سیر بسوی اعتلاو پیروزی بربدی و گزند و زشتی . بهترین جلوه اش را درپهلوانان حماسی می یابد و رستم ، درمیان این پهلوانان حماسی می یابد رستم ، درمیان این پهلوانان همة صفت های لازم را در خود جمع دارد. تنها مرگ است که نمی تواند بر آن فائق شد . مرگ ، پایان سفر است . در زندگی پهلوانان ، مرگ ، قلّه زندگی است . مرگ است ، که به زندگی هیبت و عظمت و معنی می بخشد، معنی زندگی هر پهلوان در شیوة مردن اوست .

کودکی و نواجوانی :‌

چون رستم مرد برگزیده است ،‌ طرز زاده شدنش هم بازداه شدن  دیگران فرق دارد . رودابه ، زن زال ، از همان دوران آبستنی احساس می کند که کودکی غیر از کودکان عادی  در شکم دارد. چون بچه از فرط درشتی نمی تواند از شکم مادر بیرون آید ، زال از سیمرغ چاره جوئی می کند . « مرغ فرمانروا » حاضر می شود و دستور می دهد که رودابه را به عصارة سُکر آور مست کنند و پهلویش را بشکافند و کودک را از پهلویش بیرون آورند. 

سیمرغ دربارة کودک چنین پیشگوئی می کند :  

   از این سرو سیمین بر ماهروی    یکی شیر باشد تو را نا مجوی که خاک پی او بیوسد هژبر  نیارد به سر برگذشتنش ابـر  وز آواز او چرم جنگی پلنگ  شود چاک چاک و بخاید دو چنگ 

به گاه خرد سام جنگی بود به خشم اندرون شیر جنگلی بود

خصوصیت دیگر رستم آن است که میوة عشق است ، عشق زال و رودابه که دو نژاد ایرانی و تازی را به هم پیوند داده اند  ( مهراب پدر رودابه ، نوادة‌ ضحاک است ) .

این وصلت میان دو خانواده ای صورت می گیرد که دشمن دیرینة با هم داشته اند .

چون کودک زاده می شود ،‌نامش را « رستم »‌ می گذارند و  از روی هیکل او پیکر ای از حریر که به موی سمور آگنده شده ، می سازند و آن را به نزد جدش سام می‌فرستند، این پیکره هیبت کودکانة رستم  را نشان می دهد :   

یکی کودکی  دوختند از حریر  به بالای  آن شیر ناخورده شیر  درون  اندرآگنده موی سمور  برخ برنگارنده ناهید و هور  دو بازوش بر اژدهای دلیر  به چنگ اندرش داده چنگال شیر  بزیرکش اندرگرفته سنان  به یک دست کوپال و دیگر عنان 

رستم چنان است که باید دو دایه او را شیر بدهند و چون از شیر باز گرفته می شود ، خوراک پنج مرد نصیب اوست ، در هشت سالگی اینگونه است :  

چو رستم به پیمود بالای هشت  سبان یکی سرو آزاده گشت  چنان شد که رخشان ستاره شود  جهان برستاره نظاره شود  تو گفتی که سام یلستی به جای  به جاه و به فرهنگ و دیدارورأی 

و چون سام در همین سن به دیدن او می آید ،‌از دیدارش شگفت زده می شود : 

بدان بازو ویال آن قدّ و شاخ  میان چون قلم ،‌ سینه وبر فراخ 

دورانش چوران هیونان ستبر   دل شیر و نیروی پیرو هزبر

 

و رستم از همان هشت سالگی ، از دنیا اسباب جنگ می خواهد . 

  یکی بــنده ام  پــهلوان  سـام  را       نشایم خورد خواب و آرام را 

همی اسب وزین خواهم و دروع و خود      همی تیر ناوک فرستم درود 

نخستین عمل پهلوانی رستم ،‌ هنگامی که هنوز کودکی بیش نیست ،‌با کشتن پیل سپید شروع می شود . پیل بزرگ زال  از  بند  رها می گردد و چون بیم آن است که کسانی را هلاک کند وهیچ کس را یارای برابری با او نیست ،‌ رستم گرز نیایش سام را بر می دارد و بر سر او می کوبد و او را پای در می آورد . دومین عمل پهلوانی وی رفتن به «کوه سپند » است براین کوه قلعة عظیمی که مردمش یاغی و تا روز احدی به گشایش آن توفیق نیافته ، نریمان ، در پای آن کشته شده ، سام که به خونخواهی پدر برانجالشکر کشیده ، پس از آنکه سالها آن را در محاصره گرفته، ناکام بازگشته است . پس از هنرنمائی رستم در کشتن پیل سپید ،‌پدرش او را مأمور فتح کوه سپند می کند ، تاکین نیایش نریمان را باز خواهد . قلعه را بدینگونه برای او توصیف می کند : :  حصاری به بینی سرانور سحاب  که بروی پریّد پرّان عقاب  چهار است فرسنگ بالای او  همیدون چهار است پنهای او    پر از سبزه و آب و دینار وزر  بسی اندر او مردم و جانور 

زال برای آنکه ساکنان دژ را غافلگیر کند ،‌ رستم و همراهیانش را درهیئت یک کاروان 

که بار نمک دارند ،‌ روانة دژ می کند ( نمک در دژکمیاب است ) این همان نیرنگی است که بعدها رستم هنگام نجات بیژن از چاه افراسیاب و اسفندیار نیز هنگام نجات خواهرانش از اسارت ارجاسب به کار می برند .

نیرنگ در دژنشینان کارگر می افتد وکاروانیان  را  بدرون راه می دهند . شبانگاه ، رستم و یارانش ، که سلاح زیر جامه پنهان دارند ، حمله می آورند و مردان قلعه را ازدم تیغ می‌گذارنند و خزانة دژ را بتصرف در می آورند . سپس آتش به قلعه در می زنند و باز می گردند . 

سومین عمل رستم ، گرفتن رخش است . رستم که تنومندی و سنگین خارق العاده‌ای دارد ، نمی تواند بر اسبهای عادی بنشیند . در این زمان جنگ با افراسیاب پیش می آید و باید نخست اسبی برای پهلوان جوان جست . پس گله اسب زال را می آورند . رستم دست بر پشت هر یک می گذارد و می فشارد ، پشت حیوان خم می شود . مگر یک کرّه اسب که فشار دست پهلوان را تحمّل می کند . نام او رخش است ، با این صفات : 

سیه چشم و بور ابرش و گاو دم  سیه خایه و تند و پولاد سم 

تنش پرنگار از کران تا کران   چو برگ گل سرخ بر زعفران 

به شب مورچه بر پلاسی سیاه  بدیدی به چشم از دو فرسنگ راه 

چهارمین عمل رستم ، آوردن کیقباد از البرز کوه است ، چون پس از مرگ ، گر شاسب تخت ایران تهی مانده است ،‌ باید از خاندان شاهی کسی را جست و به پادشاهی فراخواند و این کیقباد است . رستم ، به دستور پدرش ، تنها به جستجوی کیقباد روانه می شود . همان گونه که بعدها گیو به تنهائی به جستجوی کیخسرو می رود . او را نزدیک البرز کوه می یابد و به نزد بزرگان ایران می آورد .

پنجمین عمل رستم، جنگ با افراسیاب است. پشنگ، پادشاه توران به ایران هجوم می آورد و چون سپاه تابه جنگ او برود . زال ، رستم جوان را از این کار بر حذر می دارد: 

بدو گفت زال ای پسر گوش دار  یک امروز با خویشتن هوش دار  که ترک درجنگ نر اژدهاست دم آهنج و در کینه ابر بلاست   در فشش سیاه است و خفتان سیاه    زآهنش ساعد ، و زآهن کـلاه   هـمه روی آهــن گــرفته به زر   درفـشی سیه بسته برخُود بَـر 

اما رستم اصرار می روزد و به جنگ افراسیاب روانه می شود. کمربند او را می گیرد و از پشت زین بر می دارد . می خواهد او را همینگونه نزد قباد ببرد که کمربند می گسلد افراسیاب بر زمین می افتد و سپاهیانش او را نجات می دهند. همین نبرد   گرچه به مرگ افراسیاب نمی انجامد ، موجب شکست و پراکندگی سپاه ترک می شود  رستم که خود را به انبوه لشکر زده است ،‌ از آن روز پهلوانی شناخته می شود که هیچ لشکری در برابرش تاب مقاومت ندارد .

رستم فرزند زال و نوادة سام ،‌ هنگامی درکانون توجه قرار می گیرد که ایران و توران به منظور کسب برتری در عرصه های سرزمین و پادشاهی در کشمکش دائم به سرمی‌برند.  

گرچه نام نیای رستم ، سام ، و پدر سام ، نریمان در رابطه با کرساسپه ( گرشاسب ) افسانه ای در متون متأخر زردشتی آمده است .‌اما در اوستا نه از رستم سخنی رفته است و نه از پسرش سهراب . به نظر می رسد که افسانه های رستم ، به گرو، داستان‌های مندرج در اوستا تعلق نداشته ، و بخشی از یک چرخة مستقل بوده است . یعنی از پژوهشگران عقیده دارند که رستم مربوط به دورة پاریتان ، در قرن اول میلادی است . هنگامی که پادشاهان هندو سیکتی در شرق ایران ، حکومتی مستقل تشکیل دادند . صرفنظر از اینکه جایگاه تاریخی ومنشأ او چگونه بوده است ، رستم به یکی از2 بزرگترین پهلوانان اسطوره ای ایران ، و نمادی از قدرت بدنی و معنوی عظیم ، و ایثار در راه کشورش تبدیل شد . 

در شاهنامه از زال ، پدر رستم ،‌ به تفصیل سخن رفته است ،‌ ولادت و نشو و نمای او درپیوند با پرندة حامی افسانه ای سیمرغ است ؛ این پرنده نیرومند در زندگی رستم نیزنقش مهمی ایفا می کند ، و درهنگامه های بحران زا  نجات او می شتابد . هنگامی که زال درخانواده ای که مدت ها در انتظار داشتن فرزندی بوده اند .‌متولد می‌شود ، شادی پدر با دیدن نوزاد تازه ولادت یافته به اندوه بدل می شود . بدن کودک به پاکیزگی نقره و چهرانی چون خجسته توصیف شده است . اما موهایش مانند یک پیرمرد سفید است . سام از دیدن فرزندش با چنین سیمای عجیبی چنان آشفته می شود که از جهان قطع امید می کند . وی در یک راز ونیاز شورانگیز با خداوند از او        می پرسد دلیل مجازاتش چیست ؟ که به او فررند اهریمن ،‌با چشمانی سیاه و موهایی مانند یاسمن داده است . هنگامی که پهلوانان می آیند و دربارة این نوزاد شوم سؤال می کنند من ناگزیرم که با شرم ایران را ترک کنم . من باید چه بگویم ؟ بگویم این فرزند یک دیو است ، یک پیر دو رنگ است ، یا موجودی ماوراء طبیعی که به یک پری شباهت دارد ؟ » 

 سام سرانجام فرزند خود را درکوههای البرز که نزدیک به خورشید و دور از آدمیان است رها می کند » و در نوزاد  بی گناه یک پهلوان را که حتی فرق میان سیاه و سفید را نمی داند »‌  در آنجا بر جای می گذارد . اما همان طور که در اغلب داستان های اسطوره‌ای اتفاق می افتد این طفل کوچک با دخالت پروردگار توانا زنده می ماند . خداوند سیمرغ را که برفراز  قلمرو خود ، البرز به جستجوی غذا برای جوجه هایش در پرواز است به کشف این طفل رهنمون می شود . وی کودک رها شده را بر می گیرد تا خوراک جوجه های خود سازد ، اماندایی به او می گوید « از این طفل شیر نخورده مراقبت کن ، زیرا از تخمة او مردی پا خواهد گرفت به این ترتیب ، زال با سیمرغ وخانوادة او بزرگ می شود . در این میان خبری به دربار سام می رسد مبنی بر آنکه جوانی سروبالادر کوه ها زندگی می کند هنگامی که سام با مشاوران خردمند خود از رویایی صحبت می کند که در آن سواری پیام شادی بخش زنده بودن فرزندش را به او داده است ، آنها او را ترغیب می کنند که به جستجوی فرزند سپید موی و سپید پوست خود بر آید .

سام درارتفاعات کوه از خداوند طلب بخشش می کند و درخواست می کند که طفل رها کرده را به او بازگرداند  زیرا می داند که او « تخمه اهریمن بدنهاد نیست »‌ سیمرغ که از بالا نظاره گر است ، بلافاصله در می یابد که چرا سام به کوه آمده است . او      « زال » را ترغیب می کند که نزد پدرش بازگردد . زیرا لانة او دیگر برای فرزند بزرگترین پهلوانان ، جوانی که روزی پادشاه خواهد شد مناسب نیست . اما پیش از آنکه پهلوان جوان غمگین به نزد پدرش بازگردد سیمرغ یکی از پرهای خود را به او می دهد تا به هنگام خطر یا گرفتاری آن را آتش بزند و به او قول می دهد که بلافاصله حاضر خواهد شد .

ابا خویشتن بریکی پرّ من    همی باش در سایة فرّ من  

گرت هیچ سختی به روی آورند  زنیک وزبد گفتگوی آورند 

بر آتش برافکن یکی پّر من  ببینی هم اندر زمان فّر من 

که در زیر  پّرت بر آورده ام  ابا بچگانت  بپرورده ام 

زال  به قلمرو پدر خود در زابلستان (سیستان ) باز می گردد . مدتی بعد بارودابه ، دختر شاه کابل ملاقات و ازدواج می کند ، و رستم ،‌ پهلوان همة پهلوانان ،‌ از این پیوند به دنیا می آید به روایت فردوسی ،‌ رودابه از طریق پدرش ،‌مهراب کابلی ، به ضحاک ، غاصب تاج و تخت ایران مربوط می شود .

 

داستانهای رستم 

قدرت جاویی سیمرغ ،‌بزودی به کمک طلبیده می شود : به هنگام ولادت فرزند ، زال نومید از رهانیدن رودابه از چنگ دردهای غیر قابل تحمل زایمان ، پر سیمرغ را آتش می زند پرندة جادوی  بلافاصله از دل تاریکی آسمان ظاهر می شود وبه گونه ای آرامش بخش به زال مژده می دهد  که بزودی صاحب پسری خواهد شد که در بالای یک سرُو قدرت یک پیل خواهد بود » و این کودک نه به شیوة معمول بلکه با شکافتن پهلو به دنیا خواهد آمد. مادر با استفاده از معجون هایی که سیمرغ تجویز کرده است و مالیدن پرپرندة افسانه ای بر زخم ،‌سلامت کامل خود را باز می یابد . 

این پسر رستم نامیده می شود . و گفته می شود هنگامیکه فقط یک روزه بوده ،‌گویی یکسال داشته است . در واقع رستم به چنان مردشیر مانند نیرومند و توانایی تبدیل   می شود که در نبرد با یک ژنده پیل هیچ مشکلی ندارد و با یک ضریة گرز خود ، او را بلافاصله از پای در می آورد . کردارها و نبردهای پهلوانی رستم بی شمار است ، و دلاوری و قدرت او با کمک اسب عجیب و به همان اندازه دلاورش ، رخش ، بیشتر می شود . آنها به اتفاق یکدیگر وارد یک سلسله ماجرا می شوند ، از جمله هفت خوان را پشت سر می گذارند و طی آن با موفقیت با یک شیر نبرد می کنند . از یک بیابان بی آب و علف می گذرند ، با یک اژدها مقابله می کنند ، جادوگر را می کشند وسرانجام دیوان را از پای در می آورند. یکی از این دیوان ، دیو سفید بزرگ است که کی کاووس ( کی اوس اوستا ) شاه شاهان را اسیر کرده است آنها در رأس سپاهی از پهلوانان دیگر ،‌ قدرت پادشاهی را اعاده می کنند و کی کاووس پیروزمندانه به سرزمین ایران باز می گردد.

در این میان دشمنی ایران و توران ادامه می یابد و افراسیاب ، پادشاه توران ،‌ هیچ فرصتی را برای حمله به ایران از دست نمی دهد . امّا به دلیل دلاوری رستم « جهان پهلوان » و وفاداری او به شاه شاهان ،‌سپاه ایران معمولاً درمقابل این  تاخت و تازها ایستادگی می کند. و همین ایثار کامل برای ایران و شاه شاهان است که رستم را به درون دام هایی که افراسیاب می گسترد می کشاند یکی از این دام ها حتی باعث می شود که رستم فرزند خویش را که به قصد بر تخت نشاندن پدر آمده است به قتل برساند .

رستم دریک سفر برای شکار در نزدیکی دشت های توران به خواب می رود واسب خود رخش را گم می کند درجستجوی اسب ، به شهر سمنگان .‌واقع درکشور دشمن می رود ، و در آنجا پادشاه محلی از او پذیرایی می کند و وعده می دهد که رخش را پیدا کند. رستم تهمینه ، دختر زیبای پادشاه را می بیند و تهمینه پس از شنیدن همة داستان های پهلوانی رستم از این واقعه استقبال می کنند . رستم درست قبل از آنکه شهر سمنگان را ترک کند ،‌ نشان معروف خود را که بر بازور می بسته است  به همسرش می دهد و به او می گوید این بازوبند باید به کودکی که متولد خواهد شد داده شود . اگر دختر بود باید آن را به موهایش بزند و اگر پسر بود مانند پدرش به بازو بندد . 

دانلود کامل مقاله چهره پردازی و صحنه آرایی از دیدگاه هنر گرافیک در شاهنامه

مقاله تعریف موسیقی

مقاله تعریف موسیقی

به تعابیر دیگر لفظ موسیقی در اصل به قاف مفتوح و الف مقصوره است که آن را مخففی از موسیقار از واژه های عرب می دانند که در زبان عرب ترکیبی است از (موسی) به معنی نغمه و (قی) به معنی خوش و لذت انگیز ذکر شده. کلمه موسیقی طبق گفته ها از قرن سوم هجری در ایران رایج شده و حکمای قدیمی معتقد بودند که موسیقی معلول صداهای ناشی از تحرک و جنبش افلاک است. 

عنوان : مقاله تعریف موسیقی

این فایل با فرمت word و آماده پرینت میباشد

فهرست مطالب

واژه موسیقی ۵

تاریخی موسیقی ایران ۶

اجرای موسیقی ۹

موسیقی نظری (تئوریک) ۹

آشنایی با علم نتیک موسیقی ۱۰

علائم ثبت زبان موسیقی ۱۱

اسامی نتها ۱۱

انواع موسیقی ۱۲

موسیقی محلی ۱۲

موسیقی ضربی- ضرب‌دار ۱۲

موسیقی کلیسایی یا روحانی ۱۳

موسیقی مذهبی ایرانی ۱۴

موسیقی یکنواخت ۱۴

موسیقی توصیفی ۱۵

موسیقی دراماتیک ۱۵

موسیقی سنتی ۱۶

موسیقی کلاسیک ۱۶

موسیقی معماری ۱۷

موسیقی نظامی ۱۷

موسیقی اتاقی ۱۸

موسیقی باستانی ۱۹

موسیقی تاریخی ۱۹

موسیقی تک صوتی ۲۰

موسیقی صوتی ۲۱

موسیقی چند صوتی ۲۱

موسیقی نمایشی ۲۱

موسیقی افقی ۲۲

موسیقی الکترواکوستیک ۲۲

موسیقی الکترونیک ۲۲

موسیقی تصادفی ۲۳

موسیقی ایرانی ۲۳

دستگاه ۲۳

شرط دستگاه بودن ۲۳

دستگاه در ایرانی ۲۴

ردیف ۲۵

درآمد موسیقی ۲۵

نغمه ۲۵

گوشه ۲۶

رنگ ۲۶

آواز اصلی و آواز فرعی ۲۶

ترانه ۲۷

تصنیف در موسیقی ۲۷

مقامات موسیقی ایرانی ۲۸

سازهای موسیقی ایران ۲۸

موسیقی کلاسیک و ارکستراسیون ۳۰

عوامل درک و تفسیر موسیقی کلاسیک ۳۰

سازهای موسیقی کلاسیک ۳۱

سازشناسی غربی ۳۱

 

واژه موسیقی

لفظ موسیقی از واژه ایی یونانی و گرفته شده از Mousika و مشتق از کلمه Muse می باشد که نام رب النوع حافظ شعر و ادب و موسیقی یونان باستان می باشد. موز به معنی رب النوع است و مانند پسوند «یک» در کلمات کلاسیک، رومانتیک، دراماتیک و غیره، پسوند نسبت و منسوب است اما در لفظ فرانسوی به پیشوند تبدیل می شود مثل: موزیکو- موزیقو و موزیقان یا موزقان و همچنین شکل یافته آن در تلفظ فارسی به مزقان (مزغان) و مزغانجی به معنی موزیک، و موزیک چی یا مطرب و نوازنده ساز می باشد.

موسیقی علم تالیف الحان و ادوار و نغمات می باشد. همچنین این واژه به آهنگی که گروهی از نغمات پی در پی و ترکیبی باشد اطلاق می شود. به هر صورت موسیقی را هنر بیان عواطف و احساسات به وسیله اصوات گفته اند و مهمترین عامل آن را صدا و وزن ذکر نموده اند و همچنین صنعت ترکیب اصوات به لحنی خوش آیند که سبب لذت سامعه و انبساط و انقلاب روح گردد نامیده شده است. ارسطو موسیقی را از شعب علم ریاضی می‌دانست و ابوعلی سینا نیز در بخش ریاضی کتاب شفا موسیقی را ذکر نموده. به هر طریق موسیقی امروز علم و هنری (یا صنعت) وسیع و جهان شمول است که دارای بخشهای بسیار متنوع و تخصصی مانند موسیقی ارکستریک، موسیقی جاز، موسیقی محلی، موسیقی آوازی، موسیقی سازی، موسیقی مذهبی، موسیقی عامیانه، موسیقی محلی، موسیقی معماری، موسیقی الکترونیک و غیره می شود.

تاریخی موسیقی ایران

قبل از بررسی خلاصه وار تاریخ موسیقی ایران باید به چند نکته توجه کرد: اول آنکه ایران باستان کشوری پهناور بوده که حدودا شامل سال  کشور امروزی بوده است و به طبع دارای اقوام، مذاهب و فرهنگهای گوناگونی بوده اند. پس ما نباید منتظر فرهنگی یک پارچه باشیم زیرا این اقوام در کنار هم و به کمک دستاوردهای یکدیگر به پیشرفت و تکامل رسیده اند، نه هر کدام به تنهایی. پس همه دستاوردهای این خطه بزرگ را هر کدام از این اقوام می توانند از آن خودبدانند. در دوره بعد از فتح ایران بدست اعراب و مسلمان شدن ایرانیان چون اعراب دارای فرهنگی غالب نبودند، از لحاظ فرهنگی مغلوب ایرانیان شدند و فرهنگ برتر ایرانیان را پذیرفتند و در راستای شکوفایی آن بادیگر اقوام که مغلوب اعراب مسلمان شده بودند کوشیدند و از این فرهنگ ایرانی فرهنگ اسلامی را به وجود آوردند که پایه واساس آن همان فرهنگ ایران باستان بود.

در سده های اول فرهنگ اسلامی یعنی تاحدود دوران خلافت عباسیان یک فرهنگ واحد در سراسر این سرزمینهای اسلامی وجود داشت و از آن زمان به بعد بود که سرزمینهای اشغالی مستقل شدند و هر کدام باتوجه به ریشه فرهنگی یکسان رنگ و بوی منطقه و قومیت خود را به این فرهنگ مادر بخشیدند و بخاطر همین امر است که وجوه مشترک فرهنگی هنری زیادی دز میان کشورهای مسلمان وجود دارد که اغلب مستشرقین به اشتباه این وجوه مشترک را اخذ شده از فرهنگ عرب می دانند که این امر نیز حاصل سطحی نگری به تاریخ و فرهنگ این سرزمینها است.

تاریخ موسیقی ایران زمین را می توان به دو بخش اصلی تقسیم کرد، آن دو بخش عبارتند از :

الف: دوران پیش از اسلام  

ب:  دوران بعد از سلام 

در بررسی دوره پیش از اسلام منابع معتبر ما که همان حجاری ها و مجسمه ها و نقوش روی ظروف بدست آمده می باشد که از سال قبل از میلاد مسیح آغاز می شود. از مجسمه های بدست آمده در حیطه قلمرو ایران باستان که در شوش بدست آمده، سازی شبیه تنبور امروزی مشاهده می شود که نمایانگر یک ساز ملودیک در آن زمانها است. درحجاریهای طاق بستان  گروه نوازندگان چنگ نواز و سازهای بادی نیز مشاهده می شود. بیشتر اطلاعات ما از دوران پیش از اسلام ایران زمین محدود به کتب تاریخی و اشعار سده های اول دوران اسلامی است. در هر حال ما اطلاعی از موسیقی کاربردی و نحوه اجرای دقیق موسیقی در آن دوران نداریم. اما در دوره بعد ازفتح ایران توسط اعراب تا آخر دوره خلفای راشدین که در سده اول حکومت اسلامی حکمرانی می کرده اند (از سال یازده تا چهل و یک هجری قمری) انواع موسیقی ممنوع بود. با به روی کار آمدن بنی امیه حدودا موسیقی آزادی بیشتری پیدا کرد و از این دوران تا دوران خلفای عباسی دوره اوج شکوفایی موسیقی نظری و عملی ایران و اسلام است که در این دوران کسانی چون فارابی، ابن سینا، خواجه نصیرالدین طوسی، ابن زیله، صفی الدین ارموی، عبدالقادر مراغی، و افراد بیشمار دیگری در موسیقی عملی و نظری ظهور کردن که کتب و رساله های آنها در موسیقی موجود است. در هر حال با ظهور تشیع در ایران و به روی کار آمدن شاهان صفوی موسیقی در ایران رنگ و بوی دیگری به خود گرفت و از موسیقی که در دوران اسلامی کاربرد داشت جدا شد و رنگ ایرانی این موسیقی بیشتر شد تا در دوره قاجاریه این روند به اوج کمال خود رسید و سیستم دیگری که بنام دستگاه در دوره صفویه ظهور کرده بود، کامل شد و توسط نوارندگان چیره دست آن زمان به صورت شفاهی به شاگردان سازهایی از قبیل تار، سه تار، کمانچه، نی و سنتور انتقال پیدا کرد و در همین دوران قاجاریه بود که خط نت امروزی به ایران راه یافت و سنت شفاهی اساتید موسیقی ایران که بنام ردیف است به خط نت در آمد.  

 

 

اجرای موسیقی

اجرای موسیقی از جهت روش ارائه بر دو نوع کلی آواز و نوازندگی تقسیم می‌شود. که در اصطلاح موسیقی سازی و آوازسازی گفته می شود. موسیقی آوازی را برحسب چگونگی اشعاری که آهنگ روی آنها ساخته شده و از منظور اشعار معرفی شده تقسیم بندی می کنند مثل غزل خوانی، نوحه خوانی، قصیده خوانی، قطعه خوانی و غیره؛ اما نوع دوم از اجرای موسیقی برحسب نوع، نحوه و تعداد آلات موسیقی که نواخته می شوند صحبت می کنند.

موسیقی نظری (تئوریک)

شامل مجموعه قواعد و علائمی است که به وسیله آنها ما قادر به ثبت و نوشتن اصوات خواهیم شد و از طریق این علائم و زبان خاص می توانیم اصوات را نظم داده و با یکدیگر ترکیب و تلفیق کنیم. مهمترین فصول مورد بحث تئوری موسیقی شامل: 1- قواعد و علائم نت نویسی و نت خوانی. 2- علم فیزیک صدا و صوت شناسی و آکوستیک. 3- علم هماهنگی هارمونی و ترکیب اصوات است که اصطلاح ایتالیایی آن آکورد می باشد و بر پایه تلفیق و اجرای همزمان اصوات مختلف استوار است. 4- علم سازشناسی که خود شامل دو بخش الف- شناخت ساختمان، ساختار و چگونگی کارآیی ساز و ب- نحوه بکارگیری و استفاده از هر ساز می باشد.

علوم متفرعه دیگر هستند که اهم آنها عبارتند از آهنگسازی، ارکستراسیون و رهبری ارکستر و همین طور تاریخ نگاری موسیقی، آواشناسی، شناخت موسیقی محلی و فولکلوریک و سایر علوم جدید مربوط مانند: پارتیسیون، کامپوزیشن، فلسفه و ادبیات موسیقایی.

آشنایی با علم نتیک موسیقی

پایه و اساس موسیقی کلاسیک و متاخرتر موسیقی ایرانی را نتها و علائمی تشکیل می دهند که به منزله الفبای موسیقی هستند و با یاری این نتها که بر خطوط حامل (قالب در برگیرنده و نگهدارنده نتها یا الفبای موسیقی) تشکیل می شوند و با وسیله این ابزار نوازنده، خواننده و آهنگساز احساسات درونی خود را به وسیله اصوات بیان می کند. در این میان نت شناسی در واقع رکن و اساس مهم یادگیری موسیقی می باشد و برای هر هنرجو به منزله اعداد ریاضی و الفبای فارسی است همانگونه که یک کودک به وسیله حروف و اعداد تحصیل می کند و می آموزد یک هنرجوی موسیقی نیز با نت می آموزد و فراگیری نتها و سایر علائم موسیقی هنرجو را یاری می کند تا پس از مدتی همچون یک محصل موسیقی را یاد بگیرد و همچون نوشتن و شعر گفتن به تصنیف و تنظیم قطعه موسیقی و آهنگ قادر شده و بدین وسیله اصوات را ثبت نماید.

علائم ثبت زبان موسیقی

همان گونه که هر زبان و گویشی به منظور ایجاد ارتباط بصری و تقریر و ثبت گفتار از حروف و علائم خاص خود بهره می گیرد و هر زبان دارای الفبای مخصوص به خود می باشد در علم و هنر موسیقی نیز برای ثبت اصوات علائم و اشکال خاصی تنظیم گردیده است تا صداهایی را که از تارهای صوتی و یا انواع متفاوت سازها خارج شده و گوش قادر به شنیدن آنها است را بتوان به آسانی و سهولت بر روی کاغذ نوشت. این اشکال بصری در واقع همان الفبا و علامات بصری موسیقی هستند. نتها علاماتی هستند که اصوات موسیقی به وسیله آنها نوشته، ثبت و اجرا می شوند.

اسامی نتها

دو-ر-می-فا-سل لا- سی که به طریق معکوس نیز نوشته یا خوانده می شوند.

سی-لا-سل فا- می-ر-دو.

 

انواع موسیقی

موسیقی محلی

این نوع موسیقی در برگیرنده قطعات، آهنگها، آوازها و ترانه هایی است که مربوط به مردم یک منطقه و محل خاص در نزد ملل می باشد که بیشتر در مناطق دور از شهر، روستاها، و حتی توسط کوچ نشینان وجود دارد مانند موسیقی محلی لری- گیلکی- کردی و یا موسیقی جنوب که در آنها از یکی دو ساز محدود استفاده می شود و معمولاً با تک خوانی یا گروه خوانی روستائیان همراه بوده و اغلب با حرکات نمایشی گروهی همراهی می شود.

نغمه های دل انگیز- ملودی های طبیعی و دلنشین و نواهایی بدوی و ساده این نوع موسیقی اغلب ملل جهان امروز، از اهمیت و جایگاه ویژه ای برخوردار شده است و اغلب موسیقی دانها این ملودی ها و مایه های موسیقی محلی را دستمایه ساختن آهنگهای موفق و زیبا نموده اند.

موسیقی ضربی- ضرب‌دار

این نوع موسیقی دارای تک مایه های ضربی و پر تحرک است و دارای وزن و ضرب معین است و انواع رقصها، مارشهای نظامی و موزیکهای پر ضرب و مهیج در این گروه قرار می گیرند. این موسیقی قابلیت تحرک و تهییج زیادی داشته به نحوی که در موقع اجرا هر شنونده ای را بر می انگیزد. ریتم شاد و سرزنده و فرح بخش این نوع موسیقی قادر به ایجاد احساسات وی و پر شکوه و باوقار می باشد نوع موسیقی ضربی به دلیل خصلت بسیار شاداب و غم زدای خود در ایجاد حس شادی و سرزندگی موثر است. موسیقی سنتی ما بدون ضرب محزون بوده و برخلاف موسیقی ضربی که برای ایجاد شادی سرور و هیجان و دور شدن از غم و اندوه نواخته می‌شود، دارای ریتم یکنواخت و غم افزایی بوده. بهترین نمونه موسیقی بدون ضرب انواع ردیف‌ها و دستگاههای موسیقی آوازی ایران است که این نوع موسیقی به دلیل ماهیت عارفانه و شاعرانه خود (غالب بودن مضمون شعری بر نوع موسیقی) تفکر برانگیز و محزون کننده است.

موسیقی کلیسایی یا روحانی

این نوع قطعات موسیقی بیشتر به منظور ایجاد حس دوستی و شفقت و همینطور حس نوعدوستی، خداجویی و حالات روحانی و معنوی ساخته و اجرا می شوند. که در کلیساهای کوچک به صورت تک نوازی ارگ یا پیانو و در کلیساهای بزرگ به شکل ارکستر اجرا شده که وظیفه اصلی در این نوع موسیقی نیز بر عهده ارگ یا پیانو می باشد. در این هماهنگی اغلب تک سرایی یا گروه کر نیز با موسیقی همراه می‌شوند. نوع اصوات کشیده و ممتد، زیر و بمهای اصوات موسیقی و گروه کر و همین طور وقار و شخصیت نهفته در صداها همگی در خدمت ایجاد حس روحانی و مهرجویی و مهربانی شنوندگان می باشد.

موسیقی مذهبی ایرانی

به طور کلی این نوع موسیقی به سه بخش عمده تقسیم می شود.

1- انواع موسیقی و سرودهای مذهبی که امروزه باب شده و بیشتر الهام گرفته از روحیات و خصوصیات مذهبی مردم سازها شروع به اجرا می کنند و گاهاً خوانندگانی با اشعار و مضامین مذهبی و یا اشعار شعرا و ادیبان مشهور ایرانی موسیقی را همراهی می کنند.

2- نوع‌دوم و قدیمی‌تر موسیقی‌مذهبی و روحانی ایرانی بیشتر به شکل تعزیه‌خوانی و روضه خوانی، شبیه خوانی، مرثیه های آهنگین، نوحه خوانی و عزاداریها اجرا می‌شود و در آنها از سازهای محدود برای همراهی خواننده یا خوانندگانی که نقش اصلی و عمده را در اجرای این نوع موسیقی دارند بکار گرفته می شود.

3- انواع تک خوانی بدون ساز که در خواندن مناجات نامه ها، مرثیه ها، اجرای اذان و تلاوت و قرائت قرآن مجید با آهنگی مطبوع و دلنشین صورت می گیرد و با آهنگ محزون و جدایی این موسیقی سعی در تلطیف روحیه و ایجاد آرامش و روحانیت در دل مومنین و شنوندگان می نماید.

موسیقی یکنواخت

موسیقی یک تن، یکمایه و یکنواخت نوعی از موسیقی است که همیشه مایه و تن آن یکنواخت و تکراری بوده و هیچگونه تنوع و تغییری در آن دیده نمی شود. مانند اقسامی از موسیقی ایرانی مانند ابوعطا، بیات ترک و… هیچ گونه تغییری در آن وجود ندارد. در موسیقی اغلب ملل مایه ها و تنالیته هایی وجود دارد که از قدیم الایام به همان شکل یکنواخت و تکراری خود اجرا شده و این نوع دقیقاً برعکس موسیقی کلاسیک، موسیقی مدرن و موسیقی الکترونیک می باشد.

موسیقی توصیفی

نوعی از موسیقی به همراه صحنه یا در صحنه نمایش که وصف کننده حالات انسانی می باشد این نوع موسیقی ملهم از حقایق زندگی است که اگر با کلام نباشد با صحنه های نمایش آن حالات و عواطف و احساسات همراه و بیان می شود. این نوع موسیقی دارای فهم بصری و حضوری می باشد.

موسیقی دراماتیک

از انواع موسیقی نمایشی و یا داستانی که بر پایه یک درام تاریخی و غیره و به منظور نمایان تر نمودن خط اصلی داستان و درام و ماجراهای نمایشی درست می‌شود. این نوع موسیقی می تواند از انواع موسیقی سازی، آوازی، ترکیبی، رقصی، سمفونیک و مجلسی باشد که با مقدمه یا اراتوریو، موسیقی زمینه و موسیقی متن و موسیقی نهایی ترکیب شود.

موسیقی سنتی

این نوع موسیقی ریشه در سنت قومی ملتها و تمدنها با فرهنگهای متغیر شده و یا پیشرفته شده دارد. در محور این موسیقی نکاتی چند مانند تداوم اجرای آن برای شنونده همراه با ایجاد جو و فضای تأثیر کننده و حاکم بر شنونده در محدوده قوانین و قواعد تئوریک مدون و ارائه توسط موسیقی دانان و اساتید حرفه ای که سعی در ارائه تسلط خود به همراه بیان سنن گذشته دارند، مشاهده می شود.

تسلط بر مراحل شناخت و اجرای موسیقی سنتی ملل و اقوام مستلزم سالها شناخت، و جمع ‎آوری و بررسی اصول گذشته این هنر است مثل موسیقی سنتی ایران که در مجموعه ای از ردیفها، قوانین اجرایی و تئوریک در قالب آوازی، سازی، و درک مفاهیم ابعاد و حرکت ملودیها و از طریق آواز دستگاهها و ردیفها و گوشه‌ها صورت می پذیرد.

دانلود کامل مقاله تعریف موسیقی

تعمیرونگهداری دستگاه CNC

تعمیرونگهداری دستگاه CNC

اجزای ‍‍CNC

به طور کلی تمامی ماشین هایCNC شامل دوقسمت اصلی مکانیکی وکنترل به شرح ذیل می با شند .

1- قسمت مکانیکی یاماشین براده برداری  یا افزار ( هما ماشین NC) ومتعلقات آن در اشکال مختلف .

2- سیستم یا واحد کنترل (که برنامه را گرفته پس از تجزیه وتحلیل دستورات را به روش مناسب به NC می دهد .

3- تابلوی برق

غیر از PCوقسمت مکانیکی متعلقات الکتریکی دیگری در دستگاه وجود دارد که در مجموع برای کار ماشین ضروری است .مانند ترانسفور ماتور ،فیوز ،رله ،کنتاکتور و تقویت کننده محور ها که همگی در تابلوی برق قرار گرفته اند که با یستی علاوه بر محافظت ومراقبتی که با یستی از تمام اجزای CNCبه عمل آورد در مورد تابلوی برق حساسیتی دو چندان اعمال نموده واز هر گونه آسیبی آن را به دور نگاه داشت و فقط افراد متخصص مجاز به انجام تعمیرات بر روی آن را دارند .

دانلود کامل تعمیرونگهداری دستگاه CNC

معنای واقعی هنر و هنرمند

معنای واقعی هنر و هنرمند

با گذر از مکتب ها و سبک های  فکری فرهنگی و با همة تعاریفی که متفکران و فیلسوفان از هنر و عوالم هنری کرده اند: هنر، شاید به دلیل بازگشت اش به حس انسانی و شاید به خاطر تکیه اش بر شهود و مکاشفه کارآیی بسیار در انتقال تجربه های درونی و باطنی زندگی آدمی دارد و خبر از رهایی می آورد که قفل آنها با هیچ کلید دیگری گشودنی نیست. هنر مسیری در زندگی آدمی می گشاید که با پای چوبی خردورزی و منطق استدلالی نمی توان از آن گذشت. آفرینش هنری در زندگی معنوی آدمی ارجی والا دارد و از این جنبه، برتر و قدرتمندتر از علم منطق فلسفه و اخلاق جلوه می کند.

و فلسوف و فلسفه چه حق دارد که از امری والاتر از خود سخن گوید. آیا فیلسوف همان نیست که در زندان فلسفه، در همان غاری بسر می برد که افلاطون ما را از ظلمت آن 

می ترساند؟ 

                                                      موضوع: معنای واقعی هنر و هنرمند

این فایل یا فرمت ورد و آماده پرینت می باشد.

فهرست مطالب

مقدمه    ۴

تعریف هنرمند    ۷

هنر چه رحمانی باشد و چه شیطانی    ۱۳

آیات الهی در هنرهای سنتی    ۱۸

پی نوشت ها:    ۲۶

از ویژگی های خاص این هنر    ۲۸

هنرمندان هنرهای سنتی    ۳۲

ارتباط میان هنرهای سنتی و کاربردی بودن اشیاء    ۴۲

طبقه بندی هنرها بر طبق رسانه های آنها    ۴۹

الف – هنرهای دیداری    ۴۹

ب – هنرهای شنیداری    ۴۹

ج – هنرهای گفتاری    ۵۰

د – هنرهای آمیخته    ۵۱

اختلافات هنرها بر طبق رسانة آنها    ۵۳

الف : ادبی و غیر ادبی    ۵۳

ب :‌مسئله ترجمه    ۵۵

ج : مسئله تطابق با واقعیت    ۵۶

هنر به مثابة تقلید (بازنمایی)    ۵۷

هنر در مقام طرز بیان    ۵۹

هنر و فُرم    ۶۰

الف – دیدگاه فرمالیست    ۶۰

ب – اصول صوری (فرمی ) در هنر    ۶۳

پی نوشت ها    ۷۰

اول دفتر بنام ایزد دانا

عاشق ورنه و نظر بازم و می گویم فاش

تا بدانی که به چندین هنر آراسته ام

عوام عیب ام کنند که عاشقی همه عم

کدام عیب که سعدی همین هنر دارد

جایی که از حقیقت جز در پیکره سایه هایی بر دیوار نمی توان با خبر شد؟ آیا هنرمند آن زندانی رها شدة آن غار نیست که به یاری شهود هنری با نور حقیقی جهان آشنا شده است و برای دیگران خبر از حقیقت آورده، پس چرا باید وقت خود را با خواندن بحث و جدل در مورد انواع فلسفه هایی بپردازیم که در آستانة کشف حقیقت متوقف شده اند؟

هنرمندان به اعتباری هرگز به دنبال فلسفه نیستند، آنها تنها سعی می کنند که در تکنیک کار خویش مهارت بیشتری کسب کنند، ولیکن آنچه در تکنیک و قالب کار هنری آنها به مثابه محتوا اظهار می شود چیست اگر فلسفه نیست؟

معمول است که انسان را به دو ساحت مجزا و مستقل از یکدیگر تقسیم می کنند عقل و احساس. آنگاه عقل را متعلق به ساحت عقل می دانند و هنر را متعلق به ساحت احساس و نسبت و رابطه عقل و احساس را مغفول باقی می گذارند. ساحت عمل و ساحت نظر را از یکدیگر مجزا کرده اند ومیان آن دو را چنان شکاف عظیمی انداخته اند که هرگز پر نمی شود، حال آنکه نظر و عمل انسان در اصل و منشأ  کند و گرنه هیچ عملی را نمی توان منتسب به کسی دانست.

از منطق نمی توان انتظار داشت که امور از یکدیگر انتزاع نکند و اعتبارات مختلف را برای واقعیت قائل نشود. خطای کار از آنجا آغاز می شود که برای این اعتبارات و انتزاعات مستقل از یکدیگر ، قائل به اصالت و حقیقت شویم... این خطاست که به ‌منطقی منتهی می شود و علم و حکمت و فلسفه و سیاست و دین، یعنی مظاهر مختلف حقیقت واحد، به مثابه حقیقتی مستقل از یکدیگر اعتبار می شوند و اشتراک و اتفاقشان در اصل و منشأ مورد غفلت قرار می گیرد. خطایی نیست اگر عقل ظاهر به انتزاع ماهیت از وجود بسنده کند، اگر چه در نفس الامر ، وجود و ماهیت عین یکدیگراند و لکن خطا آنجاست که برای این اعتبار ذهن محض به اشتباه، اصالتی در وجود قائل شویم وفراموش کنیم که اصلاً وجود و ماهیت دو اصطلاح مربوط به منطق و فلسفه هستند و در نفس الامر چیزی به اسم ماهیت و مستقل از وجود، موجود نیست.

اشتباهی که بسیار غریب می نماید اما مالاسف رخ داده است، این است که بشر برای اعتبارات ذهن خویش ، در واقعیت خارج، حقایقی مستقل از یکدیگر قائل شده است، با غفلت کامل از این امر که این اعتبارات ذهنی و منطقی هستند و عالم با همة تحولات و تغییرات و تبدیلات خویش،‌دارای حقیقت ثابت و واحد هستند وهمین حقیقت است که در دین ظهوری تمام و کمال دارد و در علم و در فلسفه و حکمت و هنر نیز به انحای مختلف ظهور یافته است. پس دین جامع همة مراتب و مظاهر دیگر حقیقت است و رابطة آن با علوم و معارف و هنر نه عرضی، که طولی است.

علامة شهید استاد مطهری هنر را نوعی حکمت ذوقی دانسته است و این سخن دربارة هنر لااقل از حیث محتوا عین حقیقت است. پس بار دگر بپرسیم که آنچه توسط تکنیک و در قالب کار هنری به مثابه مضمون و محتوا بیان می شود چیست اگر فلسفه و معرفت نیست.

می خورد که عاشقی نه به کسب است و اختیار

این موهبت رسید ز میراث فطرت ام

هنرمند پیش از آنکه هنرمند باشد. انسان است. آدمی در هر مرتبه از وجود که باشد در نسبت با زمان و مکان باقی بنابر تجلی وجود در  سکنی می گزیند و به آن دل می بندد از اینجا وجهة نظر و نحوة دید و جهت دیدار او بنابر سکنی گزینی و جلوه گری وجود از افق زمان و مکان  خاص پیدا می کند بدین معنی وجهة نظر او گاهی صورت ملکی وگاهی صورت ملکوتی به خود می گیرد و همین معنا است که در نگاه هنرمندان بیش از دیگران این عوالم راظاهر می کند.

هنرمندان هر عصری عالمی را  می کنند که در آن حضور دارند. این عالم صرف عالم محسوسات و متعلقات عالم محسوس نیست، بلکه عالمی کلی است که هنرمند خویش را در برابر آن حاضر می بیند وندای باطنی آن را در اثر هنری خویش منعکس می سازد. [ ساحت خیال و تخیل ابداعی هنرمند که ریشه در عالم خاک دارد مجلای کاملی برای تجلی] از این جا هر بار در برابر تجلیات.

عالم وجود در عالم کل زبان و بیانی دیگر در کار می آید و ساحت خیال و تخیل ابداعی هنرمند که ریشه درعالم خاک دارد مجلای کاملی برای تجلی وجود داست و احسن جلوه گاه برای ظهورات متون در افق زمان فانی و باقی. زمان افقی است که با ایتلا از آن می توان وجود را درک کرد. یک بار وقتی که آدمی به جهت حقی خویش روی می کند و با زمان ‌ باقی پیدا می کند. و با ساحت قدسیان و فرشتگان قرین می شود و در آنجا سکنی می گزیند و وطن می گیرد در چنین افقی عالم قدسی از جلوه گاه زمان باقی و به عبارتی ملکوت اشیاء را می بیند و دیدار او عرشی است و گاه به وجود فرشی حیوانی یعنی جهت خلقی خویش رو می کند و با زمان فانی نسبت پیدا می کند و تشبیه به حیوانات می جوید و زمان باقی را فراموش می کند در چنین حالتی او واقعیت و جهت فانی اشیاء و به عبارتی فقط ملک اشیاء را می بیند.

دانلود کامل معنای واقعی هنر و هنرمند

عوامل موثر در انتخاب رنگ

عوامل موثر در انتخاب رنگ

«اثر رنگ در فرش»

رنگ از عواملی است که بنا به قراین تاریخی همیشه توجه بشر را جلب کرده است.

رنگها بوسیلة امواجی ایجاد می‌شوند که اختلاف طول امواج و تعداد نوسانها باعث تعدد آنها می‌گردد. رنگ بر جسم و روح انسان تأثیری مسلم دارد. تأثیر جسمانی و روانی رنگها را از اکتشافات قرن اخیر می‌دانند ولی در قرون وسطی پزشکان از رنگ قرمز برای درمان بیماریهای پوستی استفاده می‌کردند. در طب قدیم خود ما، اطاق بیماران سرخکی را با پارچه‌های قرمز رنگ، رنگین می‌ساختند.

                    موضوع:عوامل موثر در انتخاب رنگ

این فایل یا فرمت ورد و آماده پرینت می باشد.

رنگ کردن درخشندگی هنر است که بوسیله لبخند، فقر را پنهان کرده و دورنمای لم یزرعی را خوشایند جلوه می‌دهد و علاوه بر آن ضمن به اوج رسانیدن علاقه، طلسم زیبائی را دو چندان می‌نمایاند. 

پرفسور جان اوپای

نقاش انگلیسی 

 

فهرست مطالب

اثر رنگ در فرش   ۵

عوامل مؤثر در انتخاب رنگ    ۶

تأثیر سن در انتخاب رنگ    ۶

محل زندگی     ۷

تفاوت انتخاب رنگ در شهر و روستا    ۷

فرهنگ    ۸

وضع بدن و سلامت روح    ۸

انتخاب رنگ توسط زنان و مردان    ۸

تئوری رنگ    ۹

رنگهای گرم و رنگهای سرد    ۹

تضاد رنگ    ۱۰

تأثیر رنگها (کارکتر رنگها)    ۱۲

واکنش روانی انسان در برابر رنگها   ۱۴

نمادگرایی در برابر بیان شخص   ۱۵

نگاهی به نظریات مطرح درباره‌ی واکنش زیبایی شناختی   ۱۶

لئوناردو داوینچی (Leonardo Davinchi )   ۱۶

یوهان ولفگانگ فون گوته (Johann Noifgang coethe)   ۱۶

آلبرت. اچ. مانسل (Albert. H. Munsell)   ۱۷

ارجحیت رنگها   ۲۱

بررسی بازار   ۲۳

تئوری رنگ   ۲۶

اکولوژی   ۲۷

قدرت رنگ   ۲۸

هنر مدرن و تأثیرات آن در فرش   ۳۱

 در یونان باستان از رشته‌های بنفش رنگ که با رنگهای دیگری مانند سیاه، سفید و آبی مخلوط شده بود در کار پزشکی بهره‌برداری می‌شد. پزشکان زمانة ما نیز در درمان بیماری روانی از تأثیر رنگها غافل نیستند. دربارة رنگ و ترکیب و هماهنگی آنها کتابهای بسیاری فراهم آمده است. با دستگاه‌های اندازه‌گیری، ثابت کرده‌اند که تعداد ضربان نبض و دفعات تنفس شخصی که در اتاق قرمز رنگی قرار می‌گیرد، بیشتر از حد معمول می‌شود. درمان کودکان بی‌حس و کم خون به وسیلة رنگ قرمز نتیجه غیرقابل انکاری دارد زیرا با تأثیر رنگ قرمز تعداد گلبولهای قرمز فزونی می‌گیرد دور شد بدن به سرعت بیشتری می‌رسد و در نتیجه وزن کودک بیشتر می‌گردد. میل به فعالیت و احساس شادی و نشاط بعد از احساس رنگ قرمز انکار ناپذیر است. 

هر فردی در مقابل رنگها احساس مشخص و مبتنی بر تجربه‌های آگاهانه و ناخودآگاهانه دارد و همین تجربه ها باعث می‌شود که بعضی افراد یک یا دو رنگ را بر سایر رنگها ترجیح بدهند و یا اینکه یک رنگ را نپسندند. در عین حال بعضی از رنگها را همگانی می‌دانند. 

مثلاً قرمز برای عشق و رنگ بنفش برای اندوه و رنگ سبز برای امید همگانی تصور شده است. 

    عوامل مؤثر در انتخاب رنگ  : 

در انتخاب رنگ بین افراد تفاوت قابل ملاحظه‌ای وجود دارد. یکی رنگ ابی را بر رنگهیا دیگر ترجیح می‌‌دهد و دو دیگر رنگ سبز را رنگ دوست داشتنی می‌شناسد. 

به درستی نمی‌توان گفت چرا افراد در رنگهای مطلوب و محبوب مخصوص خویشتن دارند. شاید زمینه‌های ذهنی، تجربه‌ها، تداعی‌ها و حوادث دیگری که در زندگی بزرگسالان بوجود آمده است! افرادی را به رنگ مشخصی علاقمند ساخته باشد.

دانلود کامل عوامل موثر در انتخاب رنگ