پاورپوینت ویژگی های انسانی و اقتصادی اروپا(درس مطالعات اجتماعی هشتم)
قاره اروپا یکی از متراکم ترین قاره ها ی جهان محسوب می شود. آب و هوای معتدل و ریزش باران کافی و رودهای پر آب و جلگه های حاصلخیز
پاورپوینت درس مطالعات اجتماعی پایه هشتم دوره اول متوسطه مشتمل بر 27 اسلاید
قاره اروپا یکی از متراکم ترین قاره ها ی جهان محسوب می شود. آب و هوای معتدل و ریزش باران کافی و رودهای پر آب و جلگه های پهناور و پیشرفت در علم و فناوری موجب شده که این قاره از نظر جمعیت متراکم باشد
¨اروپائیان از نژاد سفید پوست هستند.
¨سه گروه عمده زبانی در اروپا
¨وجود دارد:
¨زبان های با ریشه لاتین مانند ایتالیایی
¨زبان های با ریشه ژرمنی مانند آلمانی و انگلیسی
¨زبان های با ریشه اسلاو مانند روسی و لهستانی
دانلود کامل پاورپوینت ویژگی های انسانی و اقتصادی اروپا(درس مطالعات اجتماعی هشتم)
علل تخریب و فرسودگی سازه های بتنی
علل تخریب و فرسودگی سازه های بتنی در این پروژه مورد مطالعه قرار می گیرد
42 صفحه فرمت ورد
ایران یکی از قدیمی ترین گاهواره های تمدن است و معماری و شهرسازی، دست کم از چهار هزار سال قبل در این سرزمین متداول بوده است.
آثار شامخ معماری و بقایای قصرها و شهرهای باستانی و دوام و بقای شگفت انگیز تعدادی از کهن ترین نمونه های ساختمانی و شهرسازی حکایت از تطّور و شکوفایی این فن ظریف و زیبا در کشور ما می کند. هنوز بیگانگان با شگفتی و اعجاب از ویرانه های در خور مباهات تخت جمشید دیدن می کنند. ساختمانها، میدانها، مساجد و گلدسته های شهر نام آور اصفهان در صدر فهرست جاهای دیدنی و مورد توجه سیاحانی قرار دارد که هر سال راهی خاور زمین می شوند.
سرٌ پایداری شگرف این آثار باستانی و تاریخی که در موارد عدیده ای حتی در خور استفاده برای مردم این روزگار هستند، مانند شبستان و صحن مساجد قدیمی چند صد ساله شیراز و اصفهان و از مهمتر آستان قدس رضوی و امثالهم را باید در کوشندگی، دقت نظر، انتخاب مواد و مصالح مناسب و بادوام و موشکافی سازندگان آن جست که طبعاً وقوف و تبحرشان را در فن معماری بیان می کند.
طی شصت سال اخیر فن معماری و ساختمان و شهرسازی در ایران دگرگون شد. پس از یک دوره دویست ساله فترت که آشوبها و جنگهای داخلی و خارجی به معماران ایرانی فرصت خلق آثار بی همتایی مانند ساخته های دوران صفوی را نمی داد، به تدریج با شکل گیری دانش نوین معماری در ایران، تحصیل و تجربه دانشجویان ایرانی در خارج و تأسیس دانشکده های فنی و مهندسی، احداث ساختمان و سازه وارد مرحله تحول نوینی شد و چهرهء شهرهای ایران دگرگون شد. آمیزه هایی از سبکهای معماری باستانی-اسلامی و اروپایی در ساختمانهای رفیع و با عظمت دولتی، بانکها و شهرسازی پدید آمد. می توان پذیرفت که مهندسان ساختمانی و شهرسازی اروپایی مانند آلمانها، ایتالیاییها، چکها و فرانسویها که در خلال سالهای 1320ـ1310 در فعالیتهای ساختمانی ایران به کار گمارده شده بودند، گامهای نخستین را برداشتند. پیش از آن در دوران قاجار، گرچه آثاری به وجود آمد، امٌا این آثا هرگز به پای دوران صفوی نمی رسید و از دیدگاه بعضی از آگاهان، نشانهء انحطاط فن معماری اصیل ایران به شمار می رفت.
هنوز یک دهه به پایان نرسیده، مهندسین جوان ایرانی که به تدریج جایگزین بیگانگان می شدند بسیار شتابان و پر امید، مراحل بعدی را پیمودند و نتیجه آن هزاران سازه است که چهرهء مناطقی از کشور را دگرگون ساخته است. چهره ای که در خور مقایسه با سیمای معماری و شهرسازی در صد سال پیش نیست و نه تنها از نظر ظاهر بلکه از نظر استحکام و پا برجا ماندن ساختمان و مقاومت در برابر بلایایی چون زلزله در خور توجه است.
توجه به نکته کوچک بالا و نیز این داستان که در دورانهای اخیر تاریخ یعنی عصر ناپدید شدن معماریهای با شکوه باستانی و صفوی، دیوار و حصار شهرهای ایران که از گِل بنا می شده است بنا به عقیده یک صاحب منصب انگلیسی حتی در برابر فشار شدید آب فرو می ریخته است؛ حکایت از آن می کند که از اوایل قرن 19 میلادی، معماری علمی و فنی و مبتنی بر محاسبات و داده های آماری، به مثابه یک ضرورت تام و تمام خود نمایی کرده و هنر و مشخصه معماران ایرانی در این بوده است که با در آمیختن سنت و صنعت و زنده کردن نمادهای کهن معماری اصیل ایرانی، از دستاوردهای تکنیک نوین نیز بهره مند شوند.
موضوع پروژه 1. علل فرسودگی و تخریب سازه های بتنی 1- 1نفوذ نمکها2-1 اشتباهات طراحی3-1 اشتباهات اجرای
4-1 حملات کلریدی 5-1 حملات سولفاتی
6-1حریق7-1 عمل یخ زدگی8-1 نمکهای ذوب یخ
9-1 عکس العمل قلیایی سنگدانه ها 10-1کربناسیون 11-1 علل دیگر
عملیات ترمیمی :
1-2آماده سازی سطوح 2-2 تمیز نمودن با اسید، شستن با اسید، اسید خراشی
3-2برس زدن4-2چکش زدن5-2 سند بلاست و گریت بلاست(شن و ساچمه پاشی)
6-2 وترجت (آب فشاری)با مواد ساینده و بدون آن7-2 روشهای دیگر
8-2طرق مختلف ترمیم9-2 تزریق ترکها 10-2 قنداق کردن
11-2 بتن با سنگدانه از پیش آکنده12-2 لایه های سطحی13-2 بتن پاشی
14-2بخیه زنی15-2 تـنـیـدن16-2 درزگیری17-2 پوشش
18-2 طریقه معمول مرمت قسمتهای خراب شده با استفاده از مواد شکل پذیر 19-2 باروری توسط خلاء20-2 روشهای سطلی21-2 روش قیفی 22-2 روش پمپ23-2 روش کیسه ای
مواد تعمیری :
1-3 بنونیت 2-3 پوششهای قیری3-3 بتن، ملات و دوغاب ساخته شده از سیمان پرتلند معمول4-3 درزگیریهای ارتجاعی5-3 رزینه6-3 اپوکسیها7-3 پلی استرها8-3 پلی یورتانها9 -3بتن، ملات، و دوغابهای منبسط شونده 10-3بتن و ملات دارای الیاف مصنوعی11-3 لاتکس12-3سایرموادپوششی13-3 سیمانهای مخصوص 14-3موادتعمیری زیر آبی 15-3 مواد سیمانی برای تعمیرات زیر آبی 16 -3ویژگیهای آب اندازی17-3 زمان گیرش طولانی 18-3 شسته شدن 19-3 آسیب پذیری درمقابل موادشیمیایی 22-3روانی ضعیف21-1جمع شدطی با انقباض22-3جداشدن 23-3 نفوذ آب دریا بهد سیستم تعمیری 24-3چسبندگی به بتن قدیمی (بتن مادر)
اثرات مواد
1-4نگهداری بتن پی
2-4تاثیر محیط گرم روی بتن
3-4تمهیدات بتن ریزی در مناطق گرمسیری
4-4خرابیهای بتن
5-4مبانی بتن
6-4آمادهسازیبستر.شفته ریزی وبتن مگر
تغذیه ورزشکاران
پیشرفت قهرمامان در رشته های گوناگون ورزشی تنها منوط به تمرینهای دشوار و مداوم نیست , بلکه کمیت و کیفیت تغذیه قهرمانان است که پیروزی یا عدم پیروزی...
فرمت ورد 14 صفحه
پیشرفت قهرمامان در رشته های گوناگون ورزشی تنها منوط به تمرینهای دشوار و مداوم نیست ، بلکه کمیت و کیفیت تغذیه قهرمانان است که پیروزی یا عدم پیروزی آنان را در مسابقات مطرح می سازد .
بدون تمرینهای لازم و توجه به سوخت و ساز بدن و ضرورتهای زیستی متکی به رژیم های مناسب ، موفقیت در امر ورزش امکان ندارد ، به بیان دیگر رژیم غذایی را می توان به عنوان عامل مساعد کننده و تمرین های ورزشی را به عنوان عامل تسریع کننده به حساب آورد ، مجموع دو عامل فوق اصلی و ضروری به حساب می آیند . گاهی تصور می رود که حذف کامل مواد چربی و نشاسته ای از رژیم غذایی و جایگزین ساختن مواد پروتئینی مانند گوشت ، ماهی ، پنیر به جای آنها در حفظ تناسب اندام ، اقدام شایسته ای است ، در صورتی که استفاده از تمامی منابع غذایی با توجه به رژیم و انجام ورزشهای متناسب بهتر می توانند منظور آنان را تأمین کند.
مقاله شرحی پیرامون فیلم های کمدی
دریافتن اینکه یک شوخی خنده دار است یا نیست کار ساده ایست. یا به آن میخندید یا نمیخندید. این یک واکنشی آنی ست. شوخی ها میتوانند چیزهای زیادی را دربارة آدمهایی که آنها را تعریف میکنند و همین طور آدمهایی که به آنها میخندند آشکار کنند.
عنوان : مقاله شرحی پیرامون فیلم های کمدی
این فایل با فرمت word و آماده پرینت میباشد
فهرست مطالب
شرحی پیرامون فیلم های کمدی ۰
در مورد وودی آلن ۳
پدر و مادر آلن ۵
نمایشناه دوباره بزن؛ سام ۹
” فیلمهای آلن ” ۱۲
پول را بردار و فرار کن (۱۹۶۹) – ۱۴
موزها (۱۹۷۱) – ۱۸
خوابگردها ( ۱۹۷۳) – ۲۰
هاناو خواهرانش (۱۹۸۶)- ۳۸
تبهکارهای خرده پا (۲۰۰۰) ۶۵
به نظر فروید شوخی مثل رویاست. زیرا بیانگر عناصر نادلپذیری است که معمولآً از ورودشان به خود آگاهی آدمها دوری میکند. به ندرت پیش میآید که یک بازیگر کمدی از سد لودگی گذر کند و به دلیل احساسی که در شوخی اش نهفته است شناخته شود. میتوان شخصیت دلقک در نمایشنامه شاه لیر را مثال زد که حقیقت را در قالب شوخی به زبان میآورد. هیچ کسی کمدینها را جدی نمیگیرد. در موارد نادری که کمدینها نقشی با احساس وجدی را ایفا میکنند اغلب بسیار خوب ظاهر میشوند، چون مهارت و حس زمان بندی آنها چنان خوب است که حتی در یک درام هم بخوبی یک اثر کمدی نتیجه میدهد. مثل جری لوئیس در فیلم سلطان کمدی (مارتین اسکورسیزی) ایده های یک شوخی بیش از آنکه تلویحی باشند صریح و بی پرده اند. یک شوخی گذشته از اینکه با چه دشواری و مهارتی ساخته شده، باید خودانگیخته بنظر برسد. پس در این مجموعه تضادها، کمدی را باید یک درام آراسته شده پنداشت. بازیگر کمدی میزان جدیت اندیشه هایش را پنهان نگه میدارد.
کمدی حالت ستیزه جویانه ندارد. زیرا موقعیتی را در هم میریزد و سبب رهایی از تنش میشود. امام درام در سوی دیگر، ستیزه جویانه است زیرا بر مشکلات متمرکز میشود و تنش ایجاد میکند.
در مورد وودی آلن این مایه مسرت است که او کمدینی است با اندیشه هایی جدی و در همان حال که تنش میآفریند. ما را به خنده نیز وا میدارد.
آلن استیوارت کانیگزبرگ در اول دسامبر 1935 در برو کلین آمریکا به دنیا آمد: جایی که در نزدیکی آن 25 سالن سینما وجود داشت. او در 3 سالگی اولین فیلم زندگی اش را دید: سفید برفی و هفت کوتوله و چنان مسحور شده بود که به سوی پرده دوید تا آن را لمس کند. در 5 سالگی یک سینما روی حرفه ای شد. در تابستانها اگر پول داشت هر روز به سینما میرفت. در زمستانها شنبه ها و یکشنبه ها قطعی بود، و گاه جمعه شبها نیز به تماشای فیلم میرفت. او هر نوع فیلمیرا با ولع میبلعید: کمدیهای احساسی پرستن استرجس - کمدیهای شلوغ برادران مارکس و چارلی چاپلین، فیلمهای راز آلود جنایی با بازی همفری بوگارت و جیمز کاگنی و غیره …
آلن در دوره فیلم بینی در سینماهای محلی، عمیقاً تحت تاثیر تضاد موجود میان خشونت دنیای واقعی جاری در خیابانهای بروکلین و رویای به تصویر درآمده در سینما قرار گرفت. تجربه آلن از فقر کاملاً حقیقی بود- پدر و مادرش مدام بر سر پول دعوا میکردند. همچنین در کودکی برای اولین بار با مقوله مرگ روبرو شد. هنگامیکه 3 سال داشت و در تختش خوابیده بود پرستاری چنان محکم قنداقش کرد که داشت خفه میشد. او به آلن گفته بود میتواند خفه اش کند و او را در سطل آشغال بگذارد بطوری که هیچ کسی متوجه نشود. آلن از آن زمان از فضاهای بسته و تاریک هراس داشت. او هرگز در آسانسور و تونلهای طولانی قدم نمیگذاشت.
نکته جالب این که آلن به رغم ظاهر لاغر و دلمشغولی هایش به سینما. در کودکی ورزشکار خوبی بود. به قابلیتهای ورزشی او در فیلمهایش اشاره های اندکی شده است. او در اوایل نوجوانی صفحه ای از سیدنی بکت شنید و به یک بچه جاز بدل شد. ابتدا نواختن ساکسفون و سپس کلارینت را آموخت. سالها بعد هنگامیکه در کاباره ای در سان فرانسیسکو برنامه اجرا میکرد. به موسیقی ترک مورفی گوش میکرد: او کسی است که آلن را تشویق به نواختن نمود. از آن زمان به بعد دیگر آلن موسیقی را رها نکرد.
در دهه 50 سینماهای هنری شروع به نمایش آثار برگمان کردند و از آن پس برگمان محبوب ابدی آلن شد. گرچه دلیل اصلی رفتن آلن و میکی رز به تماشای فیلم
تابستان با مونیکا این بود که شنیده بودند در این فیلم تصاویر زیادی از برهنگی بازیگران وجود دارد. علاوه بر ورزش و سینما و موسیقی؛ دلبستگی دیگر آلن تردستی بود. در کودکی یک جعبه تردستی داشت و برای تکمیل مهارتش روزی چهار ساعت تمرین میکرد. یک روز که آلن در یک فروشگاه ابزار تردستی بود؛ میلتن برل وارد شد. آن دو شروع به صحبت کردند و آلن همان جا آزمون داد و سپس در یک نمایش تردستی بعنوان میهمان شرکت کرد: او در حرکت دستهایش اشتباه کرد و آن برنامه تردستی در همان شب اول اجرا تعطیل شد. آلن گرچه در مدرسه بندرت به درس توجه میکرد و نمره های بدی میآورد ولی محبوب بود و همیشه یک شوخی و متلک آماده داشت. در 15 سالگی به اسم وودی آلن برای روزنامه ها مطلب طنز میفرستاد و هر چند از ان کار عایدی نداشت. با همین نام مشهور شده بود. سپس در یک بنگاه مطبوعاتی استخدام شد که بعد از مدرسه روزی 3 ساعت به منهتن میرفت و آنجا مطلب طنز مینوشت. او برای اینکار هفته ای 20 دلار دستمزد میگرفت.
پدر و مادر آلن طنز نویسی را شغل نمیدانستند و از او میخواستند که در پی کاری مناسب باشد. او نیز برای برآوردن انتظارات آنها در کلاسهای فیلمسازی دانشگاه نیویورک ثبت نام کرد. او عاشق فیلم دیدن بود. اما از بحث و تحلیل پس از فیلم بیزار بود. در نتیجه بیشتر فیلم میدید تا سرکلاسها حاضر بشود، و به این ترتیب مردود شد. دلبستگی دیگر زندگی آلن زنها بودند و او این حس را با دوستانش قسمت میکرد. گرچه در نظر زنها مرد با مزه ای بود، تصورش در یک رابطه عاشقانه کار ساده ای نبود. آلن بزودی دریافت که اشکال کار، نوع زنهایی است که مورد توجه او قرار میگیرند- زنهای لاغر با موهای بلند سیاه و لباسهای تیره. این زنها بدون استثناء دانشجوهای هنر بودند که ترجیح میدادند در گرینویچ ویلج پرسه بزنند و در مورد سارتر و مفهوم زندگی بحث کنند تا اینکه با الن مسخره و بی سواد بگردند. آلن برای اینکه بتواند با آنها رابطه برقرار کند. تصمیم میگیرد خود را آموزش دهد. مطالعه را با خواندن آثار نویسندگان کلاسیک آمریکایی مثل همینگوی - جان اشتان بک و فاکنر آغاز کرد. به زودی مجذوب اگزیستانسیالیستهای فرانسوی و روسی شد و پس از آن آموزش شخصی خود را با جهان کتاب؛ هنر؛ نمایشنامه و سینما آغاز کرد. آلن گاهی شخصیتهای اصلی فیلمهایش را در موقعیتی به تصویر میکشد که در گفتگو با زنها. به شاعرها؛ هنرمندان و فلفسه اشاراتی میکنند. آلن در تلاش بود به عنوان یک مجری محبوبیت بدست آورد و در این میان دوستانش را نیز تشویق میکرد که روی صحنه بروند. او نوشته های یکی از دوستانش را که بسیار حرفهای میدانست - اجرا کرد و نتیجه موفقیت آمیز بود. پس از آن آلن قطعه های کوتاه کمدی مینوشت و در سالن سامر اجرا میکرد. بدل سیدسزار ( کمدین و آهنگساز و بازیگر ) برنامه اش را دید و آلن برای نگارش برنامه تلویزیونی سید سزار استخدام شد. آلن در کنار مل بروکس - کارل راینر و نیل سایمن یکی از طنز نویسان ثابت سزار شد آلن در کار بالری گلبرت که بعدها متن نسخه تلویزیونی M.A.S.H را نوشت؛ نامزد دریافت جایزه امیشد. آلن چند سال بعد نگارش برای تلویزیون را بعنوان کاری بی ارزش رها کرد چون عقیده داشت حتی زمان پخش آن برنامه کسی برایش ارزش قایل نیست و پس از پایان پخش نیز در یک لحظه و برای همیشه در فضا محو میشود.
در زمانی که در مقام کمدین ر حای کوچکی برنامه اجرا میکرد و در یک گروه موسیقی نیز نوازنده بود با هارلین روزن آشنا شد. دوستی آنها به ازدواج شان در سال 1956 منجر شد. روزن 17 سال داشت و آلن بیست سال. وقتی که پیشنهادهای بیشتری بعنوان یک نویسنده کمدی دریافت کرد؛ درآمدش روز به روز زیادتر شد و به هفته ای 1700 دلار رسید. ولی در سال 1960 این همه را رها کرد تا برنامه های تک نفره کمدی اجرا کند. آلن تنها به این دلیل ساده این تصمیم را گرفت که طنزها و قطعه های کمدی کوتاه بسیاری برای دیگران نوشته بود. به سبک خود آنها؛ ولی این بار میخواست طنزهایی برای اجرای خود بنویسد. به سبک خودش. مدیران جدید آلن؛ جک رولینز و چارلز جافی؛ او را بعنوان نویسنده استخدام کردند؛ اما هنگامیکه آلن نوشته هایش را رو خوانی میکرد آنها بسیار لذت میبردند و به آلن میگفتند که او خود باید به روی صحنه برود. آنها او را وادار کردند تا در بلوآنجل روی صحنه برود. آلن تنها به اعتبار شهرت رولینز بود که این کار را قبول کرد. او معرف و تعلیم دهنده هری بلافونته؛ مایک نیکولز و آلن میاز میان بسیاری دیگر بود.
رولینز و جافی از آن زمان تا به امروز مدیران آلن هستند. آنها تنها دست یکدیگر را فشردند؛ و گرچه درباره قراردادهای میلیون دلاری برای آلن مذاکره کرده اند؛ ولی هیچ سند قانونی ای میانشان رد و بدل نشده است. آنها در سالهای اخیر مدیران رابین ویلیامز؛ دیوید لترمن و بیلی کریستال نیز بوده اند.
آلن در مقام مجری برنامه کمدی تک نفره از مورت سل الهام گفت. سل در کاباره کار میکرد جایی که معمولآً کمدینها لباسهای رسمیمیپوشیدند با صداقتی جعلی حرف میزدند و درباره آیزنهاور و گلف شوخی میکردند. سل هیچ یک از این ویژگیها را نداشت. او با شلوار راحتی؛ یک پلوور و در حالی که یک روزنامه زیر بغلش داشت قدم به صحنه میگذاشت. مینشست و درباره روابط و سیاست و فرهنگ جمعی حرف میزد. هارلین فکر میکرد آلن با اجرای این برنامه های سبک کمدی استعداد خود را تلف میکند: در حالی که نه تنها میتواند یک طنز نویس بزرگ بلکه نویسنده ای مطلق باشد. فشار دو سال کار مداوم و جدا زندگی کردن آلن به طلاق آن دو در سال 1962منجر شد. آلن به واسطه روابطی که در تلویزیون بدست آورد توانست برای یک مجموعه جدید تلویزیونی بنام خنده ساز. نقش یک خلبان را بنویسد. سال 1962 یک برنامه نیم ساعته با بازی لوییز لسر؛ آلن آلدا و پل همپتون فیلم برداری شد. اما در ترغیب شبکه ای. بی. سی برای پخش شکست خورد و این مجموعه هرگز ساخته نشد. آلن بعدها در سال 1966 با لوییز لسر ازدواج کرد و 3 سال بعد از هم طلاق گرفتند. آلن در کاباره برنامه اجرا میکرد که تهیه کننده ای بنام چارلز کی. فلدمن به کار او علاقه مند شد و برای نوشتن فیلمنامه تازه چه خبر پوسی کت؟ استخدامش کرد. ساخته شدن این فیلم فکر وارن بیتی بود و عنوان بندی آن و طرز گوشی تلفن را برداشتن و با زنها حرف زدن ادای احترامیبود به خود او. کلایو دانر کارگردان این فیلم نمیدانست با این فیلمنامه چه کند. مشکل دیگر تعدد شوخیهای آلن در متن بود. در نتیجه بعضی از آن شوخی ها برای پیتر اوتول و پیتر سلرز بازنویسی شدند. شخصیت پیتر اوتول چیزی بود که آلن رویای آن را در سر داشت و شخصیت سلرز شیطانی بود که آلن از تبدیل شدن به آن ترس داشت. با این حال شخصیت وودی آلن مرکز توجه نیست؛ به این ترتیب بخش زیادی از حواشی از دست رفت و تنها شوخی ها باقی ماند. آلن این فیلم را دوست نداشت و قسم خورد که در آینده فیلمنامه هایش را خودش کارگردانی کند.
به ندرت شنیده شده که وودی آلن متنی جز برای فیلم نوشته باشد. او از 6 ماهی که در لندن بود بخوبی توانست استفاده کند و نمایشنامه هایی را نوشت که از آن ها میتوان به آب را ننوش (1966) نام برد.
این نمایشنامه موفق درباره یک خانواده آمریکایی بنام هالندر است که تعطیلاتشان را در اروپا میگذرانند. آنها به دلیل فیلمبرداری از مناطق نظامیتحت تعقیب قرار میگیرند و به سفارت آمریکا پناه میبردند. در آنجا با کشیشی به نام درابنی آشنا میشوند. او حقه های تردستانه بلد است و در جستجوی مکانی مقدس است. پسر ناشایست سفیر. که زیادی با خودش روراست است. در عین حال که به خانواده هالندر کمک میکند. مایه دردسر آنها نیز میشود. در پایان خانواده هالندر و پدر درابنی قاچاقی فرار میکنند و سوزان هالندر با پسر سفیر ازدواج میکند. از این نمایشنامه در سال 1969 فیلمیبه کارگردانی هاوارد موریس و با بازی جکی گلیسون ساخته شد. آلن در 1994 از این اثر نسخه ای تلویزیونی ساخت و خودش و مایکل جی؛ فاکس در آن بازی کردند.
دوباره بزن؛ سام ( 1969) نمایشنامه دیگری است که درمورد نگرانیها و رنجهای آلن فیلکس صحبت میکند. او یک منتقد سینمایی است که پس از رفتن همسرش؛ به احیای زندگی جنسی از دست رفته اش نیاز دارد. دوستان او دیک ولیندا کریستی تلاش میکنند تا دوستیهای گوناگونی برایش آماده کنند. و او در این بین حتی با روح همفری بوگارت نیز مشورت میکند. آلن و لیندا عاشق میشوند و رابطه نزدیکی برقرار میکنند و دست آخر آلن متاثر از فیلم کازابلانکا لیندا را ترک میکند.
فلیکس اولین و تنها نقش آلن در یک نمایشنامه است. به اعتقاد او این کار ساده ترین شغل دنیاست. او تمام روز هر کاری را میخواست میکرد. بعد ساعت 8 شب پیاده به سمت تاتر میرفت و روی صحنه حاضر میشد، پرده بالا میرفت، او به همراه دوستانش یک ساعت و نیم بازی میکرد، پرده پایین میافتاد و دو ساعت بعد در رستورانی نشسته بود. هنگام نمایش این اثر در برادوی حقوق دوباره بزن سام برای ساخت فیلمیبر اساس آن فروخته شد. آلن تمایلی به ساخت این فیلم نداشت چون چیزی مربوط به گذشته میدانست. نقش فلیکس به بازیگرهای دیگری پیشنهاد شد اما هیچ یک نپذیرفتند. با این حال چهار سال بعد هنگامیکه آلن شناخته تر شد. دوباره پیشنهاد این نقش را دریافت کرد و این بار پذیرفت. سایر بازیگران نمایش اصلی نیز نقشهای خود را پذیرفتند. دوباره بزن سام در سال 1972 توسط هربرت راس و بسیار ماهرانه به فیلم درآمد. آلن همچنین تعدادی نمایش تک پرده ای نیز نوشته که نه هرگز، ولی بندرت به اجرا در آمده اند. مرگ در میزند درباره تولید کننده لباس 57 ساله ای به نام اکرمن که با مرگ رامیبازی میکند. این کار آشکارا برداشتی از همان شطرنجی است که مرگ معمولاً با قربانیانش بازی میکند. اکرمن برنده میشود و مرگ پول کافی ندارد که کرایه تاکسی تا خانه را بپردازد؛ در نتیجه منتظر میماند تا شب بعد بتواند باختنش را جبران کند. اکرمن تا آن حد ساده لوح است که حس هراس از مرگ در او وجود ندارد. موضوع نمایشنامه بعدی اش؛ مرگ درباره مردی به نام کلاینمن است که به ناچار از پیوستن به یک گروه تجسس برای یافتن یک قاتل است. او در تلاش برای حفظ جان خود؛ متوجه جایگاهش در این جستجو میشود. او متهم به قتل میشود: ولی در همان لحظه خبر میرسد که قاتل در جای دیگر دستگیر شده.
سپس کلاینمن با قاتل که همان مرگ است روبرو میشود و به طرز فجیعی به دست مرگ کشته میشود، در حالی که گروه تجسس همچنان در پی یافتن قاتل است. این نمایشنامه هسته اصلی فیلم سایه ها و مه وودی آلن شد. نمایشنامه خدا در پانصد سال قبل از میلاد مسیح میگذرد. دو یونانی، یک نویسنده و یک بازیگر به نامهای هپاتیتیس و دیا بیتیس، در یک آمفی تئاتر خالی نشسته اند و سعی دارند برای نمایشنامه ای بنام برده که هر دو نقشی در آن دارند، پایانی بیابند. سوالاتی که مطرح میشود همه دربارة خداوندست، عده ای در میان تماشاگران بلند میشوند، بحث میکنند و یا به بازیگران روی صحنه ملحق میشوند و یا تاتر را ترک میکنند. در پایان این دو یونانی همچنین در پی یافتن پایانی خوش برای نمایششان هستند.
در نمایشنامه پرسش آبراهام لینکلن از معاون مطبوعاتی اش میخواهد تا برای کنفرانس خبری پرسشی طرح کند. سوال اینست که به عقیده شما پای یک آدم باید چقدر بلند باشد؟ لینکلن پاسخ میدهد باید آنقدر بلند باشد که به زمین برسد. این پرسش را در اساس کشاورزی بنام ویل هینز طرح کرده است. او در عوض تقاضای عفو برای پسر محکوم به مرگش این معما را طرح میکند. لینکلن تصمیم میگیرد تا در کنفرانس مطبوعاتی بعدی پسر را عفو کند. این نمایشنامه استعاره ای از روشی است که در آن کمدی میتواند به انسانها کمک کند تا حقیقت و احساسات درونی شان را کشف کنند - یعنی داستان زندگی خلاقانه خود آلن. نمایشنامه بعدی به نام
لامپ معلق در سال 1982 نوشته شد و مضمون آن توهمات زندگی روزمره ای است که ما را از ایجاد تغییر در درون خودمان باز میدارد. ماجرا در 1945 اتفاق میافتد و به خانواده ای به نام پولاک میپردازد. پدر پیشخدمت یک رستوران است و بیزار از ظاهر تصنعی همسرش میخواهد با بتی معشوقه اش به فلوریدا یا نوادا بگریزد. آرزوی بتی این است که طراح مد بشود. همسر الکلی است و در حسرت یک رابطه عاشقانه با جری وکسلر است. ( جری یک دلال سینمایی درجه 3 است). پل پسر خانواده در حال تمرین تردستی است و مادر تشویقش میکند اما او یک بی عرضه تمام عیار است.
" فیلمهای آلن "
چی شده تایگر لیلی؟ (1966) - آلن یک فیلم ژاپنی به نام کلید کلیدها را که تقلید مسخره ای از فیلمهای جیمز باند بود را تکه تکه کرد. نماها را دوباره سرهم کرد؛ سکانس های طنز تازه ای را فیلمبرداری کرد و با دوستانش همه چیز را از نو صدا گذاری کرد. داستان آلن درباره شخصیتی به نام فیل مسکوویتز است. او یک حرام زاده یهودی دوست داشتنی است که ماموریت دارد تا دستور آماده کردن بهترین سالاد تخم مرغ دنیا را که ربوده شده پیدا کند. گفتگوهای فیلم در یک لحظه توسط بازیگران بداهه گویی شده است. خود آلن در این فیلم چهار بار بر تصویر دیده میشود: یک بار به شکل انیمیشن در عنوان بندی ابتدای فیلم. بار دیگر وقتی که چگونگی ساخته شدن فیلم را برای تماشاگر شرح میدهد. بار سوم شوهری است که در اتاقک نمایش با زنی وعده ملاقات دارد و سایه هایشان روی دیوار میافتند و آخرین بار روی کاناپه ای نشسته و بی توجه به چاینالی که در نیمه دیگر تصویر برهنه میشود. و سیبی را گاز میزند. این فیلم قالب و انتظاراتی را که از سینما وجود دارد به بازی میگیرد. فیلم واقعی نیست. آدمها تظاهر میکنند که چیز دیگری هستند. اما مردم آنها را به عنوان یک امر حقیقی باور میکنند. آلن این تعلیق در باور را تا آخرین حد پیش میبرد. چطور یک بازیگر ژاپنی میتواند یهودی باشد؟ چرا کسی باید این همه به خاطر دستور یک سالاد تخم مرغ بخودش زلت بدهد؟ آلن در ابتدای فیلم بر پرده ظاهر میشود تا به تماشاگرنشان بدهد که این تنها یک فیلم است. حضور آن شخصیتها در اتاقک نمایش. تاکید دیگری بر این حقیقت است که ما به تماشای یک فیلم نشسته ایم. حتی سکانسی که در آن یک تار موبه فیلم گیر میکند و یک دست وارد کادر میشود و آن را کنار میزند. آلن این فیلم را تجربه فاجعه آمیزی میداند و میگوید پیش از نمایش فیلم سعی کرده تا از تهیه کننده ها شکایت کند. به هر حال وقتی که نقدهای مثبتی بر فیلم نوشته شد؛ آلن ماجرا را دنبال نکرد چون به این نتیجه رسید که ارزش تلاش کردن ندارد. خودش آن را فیلمیخواب آور میداند.
پول را بردار و فرار کن (1969) - ویرجیل استارکول یک مجرم بی دست و پاست که تنها دلیل شهرتش این است که یک گروه فیلمبرداری در تعقیب اوست. این فیلم تقلیدی طنز آمیز از سبک سینما حقیقی است. دوربین روی دست، مصاحبه جلوی دوربین، صداهای واقعی و آگاهی عمومیاز حضور دوربین آلن پس از پایه ریزی این سبک، سپس خود دست به نابودی آن زد. او بریده فیلمهایی از یک بازی بیسبال و بریده هایی از فیلمهای گرگم به هوای ویرجیل با پدربزرگش را به همراه تکه فیلمهای یافته شده از قیصر ویلهلم را سرهم کرده سپس صدایی روی این تصاویر گذاشته که معنای آن را متفاوت کرده است به این ترتیب آلن نشان میدهد که سینما حقیقت یک سبک است و هیچ واقعیتی در این حقیقت وجود ندارد. پیش از شروع فیلمبرداری؛ آلن درباره کارگردانی و چگونگی ساخت این فیلم به شدت ناراحت بود. او ملاقاتی با آرتور پن داشت و آرتور درباره هماهنگی رنگها و دیگر موارد مهم عملی برای او توضیح داد. نگاه پن به مقوله کارگردانی بسیار ساده بود. اولین تصمیم مهم آلن انتخاب طرح لباس، فیلمبردار و طراح صحنه بود. چون پس از چند روز طراح لباس و فیلمبردار را اخراج کرد. در مورد فیلمبرداری فکرهای بلند پروازانه ای داشت. حتی به فیلمبردار کوروساوا فکر کرده بود. نخستین روز فیلمبرداری در زندان سن گوئینتین بود و آلن چنان هیجان زده بود که هنگام اصلاح صورتش سر بینی اش را برید که جای زخم آن در فیلم هم دیده میشود. او برای اطمینان هر نما را از زوایای گوناگون میگرفت؛ از هر زاویه برداشتهای متعددی داشت و دست آخر همه را چاپ میکرد. این کار آزادی عمل لازم را برای تدوین فیلم در اختیارش میگذاشت. این روش را تا چهار پنج فیلم بعدی ادامه داد و پس از آن اعتماد به نفس لازم را بدست آورد تا نماهای طولانی تر؛ با تعدد زوایای کمتر و میزان چاپ کمتر بگیرد.
پس از پایان فیلمبرداری به اتاق تدوین رفت و کشف کرد نماهایی که سر صحنه فکر میکرد خنده دار هستند در فیلم هیچ خنده دار از کار در نیامده اند. بعد هم این صحنه ها را از فیلم بیرون کشید، تا جایی که دیگر هیچ چیز باقی نماند. تهیه کننده ها رالف روزنبلام را معرفی کردند و به آلن گفت که این شوخیها خیلی عالی هستند و پرسید که چرا همه آنها را بیرون ریخته است؟ یکی از حقه های تدوینی که رالف به آلن آموخت این بود که بگذارد در پس زمینه صدای موسیقی شنیده شود - مهم نیست که این موسیقی در نسخه نهایی بکار میرود یا نه؛ و بعد فیلم را بر اساس ضرباهنگ آن موسیقی تدوین کند. آلن همچنان تا به امروز این روش را ادامه میدهد به همین دلیل است که در بسیاری از فیلمهای او موسیقی اقتباسی را میشنویم تا موسیقی ای که برای خود فیلم نوشته شده است. آلن همچنان ترجیح میدهد تا از صدای واقعی خود بازیگرها و صدای محیط استفاده کند؛ تا اینکه بازیگرها بعداً روی فیلم حرف بزنند. پول را بردار و فرار کن فیلمیدرباره سینماست و پر از ارجاعات سینمایی. تمام فیلم بازسازی اولین فیلم از این ژانر یعنی شما تنها یک بار زندگی میکنید است. این جا در مقام ادای احترام آن زمان که ویرجیل نقشه سرقت از یک بانک را میکشد و قرار است که گروه فیلمبرداری نیز آنرا پوشش دهد. نام کارگردان فریتز است. گروه حتی دیالوگهایشان را هم تمرین میکنند؛ ولی هنگامیکه به بانک میرسند متوجه میشوند که یک گروه دیگر مشغول سرقت از بانک هستند. البته یک گروه فیلمبرداری مستند را نیز میبینیم که از گروه فیلمبرداری و ماجرای سرقت فیلم میگیرند. آلن همچنین در فیلم اشاراتی به موضع بینایی دارد: بارها در فیلم عینک ویرجیل میشکند.
صندوق دار نمیتواند یادداشتی را که ویرجیل به قصد انجام سرقت مسلحانه نوشته بخواند. عینک ویرجیل در حین معاشقه به روی چشمهای لوییز میرود. و هر زمان که به ویرجیل حمله میشود او بی درنگ دستانش را مقابل چشمانش میگیرد. یکی از مایه های تکرار شونده در آثار آلن روانکاوی است. فیلم بسیار خنده دار است و شوخیهایش هنوز تازگی خاصی دارند.
مردان بحران (1971)- داستان هاروی والینگر، طنزی در مورد دوران ریاست جمهوری نیکسن که یک کمدی اسلپ استیک سیاسی است. این فیلم 25 دقیقه ای که برای یکی از شبکه های تلویزینی ساخته شده بود، میتوانست به زباله دان تاریخ بیفتد، اگر یک دلیل محکم برای ماندن نداشت و آن اینکه فیلم ساخته وودی آلن است. آلن در 1971 فیلمنامه اش را نوشت و کارگردانی کرد و خودش نقش هاروی والینگر، یکی از ده مشاور عالی رتبه نیکس را بازی کرد. در ابتدا فیلم، یک صدای بسیار جدی و گیرا اعلام میکند که والینگر مردی بسیار قدرتمند است که پدرش را هنگام تولد از دست داد و چهار برادرش همگی تحصیلات عالی نیروی هوایی را دنبال کردند. اما به دلیل اینکه هیچ کدام قدرت رهبری نداشتند تبدیل به کارگر معدن شدند.
هاروی به هاروارد رفت و در کلاس 95 نفری آنجا مقام 96 را احراز کرد؛ اما به هر حال یکی از نزدیکترین مشاوران نیکسن شد. زیرا هر دو به یک نکته اساسی سیاسی باور داشتند هر دو عاشق و شیفته ریچارد نیکسن بودند. فیلم با بعضی صحنه های آرشیوی از زمان مک کارتی ادامه پیدا میکند که وودی آلن در دادگاه های آن دوره علیه کمونیستها شهادت داده است. سیاست مدارهای آن دوره بسیار دست و پاچلفتی نشان داده شده اند. وودی آلن این اثر کوتاه طنز آمیز را برای دبیلو - نت تی وی در نیویورک ساخت. و این درست همزمان با فارغ شدن از فیلم
همه آنچه که میخواستید درباره … و شروع کار بعدی بود. این اثر مقدمه کوتاه بر آثار بعدی وودی شد. دایان کیتون که پس از آن در آنی هال ظاهر شد. در این فیلم کوتاه نقش همسر سابق و الینگر را بازی میکند. نوع کمدی / مستند اثر. مثل آثار اولیه آلن است. مونتاژ چهره آلن روی عکس واقعی نیکسن و اگینو همان ترفندیست که بعدها در فیلم زلیگ به شکل ماهرانه تری اجرا شد. این فیلم هم مثل آثار دیگر آلن با دغدغه های او در مورد جنسیت و یهودیت همراه است. این فیلم قرار بود در فوریه 1972. وقتی که نیکسن خود را برای انتخاب شدن دوباره آماده میکرد به نمایش درآید اما پیش از آنکه پخش شود کنار گذاشته شد؛ ظاهراً به این دلیل که برای بینندگان تلویزیون زیادی سیاسی بود. فیلم بیش از یک ربع قرن به ورته فراموشی سپرده شد و به افسانه تبدیل گشت. جیمز دی. رئیس وقت شبکه دبیلو - نت به نیویورک تایمز گفت:
" در آن زمان مدیریت شبکه های تلویزیونی نمیخواستند فیلمی را نشان دهند که خشم دولت را برانگیزد" ویلیام بیکر رئیس کنونی شبکه میگوید: " وقتی ده سال پیش کارش را شروع کرد. فیلم از آن آثاری بود که فقط کارمندهای قدیمیدرباره اش حرف میزدند. شخصاً 5 سال دنبال این فیلم گشتم، چون مطمئن بودم در گنجه یک نفر دارد خاک میخورد. ماه پیش یک کپی ویدئویی آن را روی میزم دیدم که مری آن داناهیو دستیار تهیه کننده فیلم برایم گذاشته بود. او این کپی را قبلاً گرفته بود".
بیکر حالا میکوشد فیلم را در دبلیو - نت نمایش دهد، چون این شبکه هرگز مذاکراتش را باوردی آلن به پایان نرسانده تا حق و حقوق آن را مشخص کند. بیکر در حال حاضر به اجازه آلن احتیاج دارد: الآن همه چیز بسته به تصمیم وودی آلن است، اگر او بپذیرد، فوری نمایش میدهیم.
موزها (1971) - شغل فیلدینگ ملیش آزمایش تولیدات مختلف، به لحاظ سنجش سلامت آنهاست. او عاشق دختری بنام نانسی میشود. نانسی یک دانشجوی سیاسی است که علیه دیکتاتوری کشوری در آمریکای لاتین بنام سن مارکو طومار جمع میکند. نانسی رابطه اش را با ملیش بهم میزند و او نیز به دنبال نانسی نقشی در انقلاب سن مارکو بدست میآورد و دست آخر به مقام ریاست جمهوری میرسد. او برای دریافت کمکهای خارجی به آمریکا باز میگردد، ولی دستگیر میشود و به خیانت به کشور متهم میشود و به دنبال آن محاکمه اش میکنند. آلن در این دوره از کارش مایل بود داستان کوچکی داشته باشد که فصلهای کمدی را بر آن پایه استوار کند. و تاکید داشت که فیلم خنده دار باشد، ولی با این حال در همین فیلم درون مایه های جدانشدنی تمام آثارش دیده میشود. در این جا نیز پرسونای آلن همیشه پرسونای یک بیگانه است. او وقتی که از منشی قرار ملاقات میخواهد، دستگیره در، در دستش جا میماند و همین جاست که این پرسونای بیگانگی به معنای واقعی کلمه به نمایش در میآید. او اجازه ندارد تا از در عبور کند. وقتی که نانسی به ملاقات او میرود، میبینیم که قفلهای بسیاری به درخانه اش است، که این به معنای میل او به جدا ماندن از دنیاست. هنگامیکه در صحنه ای تلاش میکند تا نانسی را تحت تاثیر قرار دهد، به دری تکیه میکند - او در تلاش وارد شدن است. این فیلم همچنین روایت استثمار است. اولین باری که فیلدینگ بر پرده دیده میشود، پیرهنی با رنگهای قرمز، سفید و آبی برتن دارد - نمادی از شخصیت آمریکایی. اما در پایان او فریب خورده و بازیچه دست سیاستمداران، گروه های مذهبی یهودیان، فرهنگ عامیو زنها شده است.
آلن بار دیگر سینما را به بازی میگیرد. هنگامیکه فیلدینگ به یک میهمانی شام دعوت میشود، روی فیلم یک موسیقی رویایی شنیده میشود. فیلدینگ در گنجه را باز میکند و نوازنده چنگی را میبیند که درون گنجه قطعه ای را که میشنویم مینوازد. چیزی که بر اساس قاعده سینما مناسب لحظه ای است که عشاق به یکدیگر میرسند. شاید بهترین عنصر طنز آمیز این فیلم استفاده از یک برنامه ورزشی تلویزیونی واقعی باشد. این فیلم به عنوان اولین فیلم به اندازه کافی برای آلن موفقیت آمیز بود که قرار دادی با شرکت یونایتد آرتیستز امضاء کند آنها به او حاکمیت آزادانه بخشیدند و آلن قصه ای مربوط به دوران جاز نوشت به نام بچه جاز. این یک فیلمنامه جدی بود و هشداری به مدیران یونایتد آرتیستز، این به هیچ وجه آن چیزی نبود که آنها از آلن بامزه انتظار داشتند.
سیلوستر استالونه را در اولین حضور سینمایی اش در نقش یک تبهکار در مترو بیاد بیاورید. در بعضی شهرها، در تبلیغ این فیلم مینویسند : موزها: با بازی وودی آلن و سیلوستر استالونه. اگر فکر میکنید که این دو در کنار هم جفت غریبی هستند بخاطر بیاورید که صدای هر دوی آنها بر شخصیتهای انیمیشن بلندی بنام آنتز ( مورچه ها ) شنیده شده است.
خوابگردها ( 1973) - مایلز مونرو در رستورانی به نام هپی کرت در گرینویچ ویلج شریک است. مایلز یک جراحی سطحی در پیش دارد، اما وضعیتش زیاد خوب نیست و پسر عمویش تصمیم میگیرد تا زمان پیدا شدن دارو او را در یخ نگه دارد. دو دانشمند در سال 2173 او را از یخ بیرون میآوردند، زیرا به شهروندی ناشناسی نیاز دارند، تا حکومت را سرنگون کند. مایلز هنگام فرار بشکل یک پیشخدمت ماشینی در میآید و صاحب خودش، لونا را میدزدد، ولی دستگیر میشود و او را شستشوی مغزی میدهند. لونا و مایلز تظاهر میکنند که پزشک هستند و از آنها خواسته شده تا رهبر حکومت را از روی بینی اش شبیه سازی کنند: پس از تلاش برای ترور او، تنها راه حل باقی مانده همین است. مایلز اسلحه را روی بینی میگذارد و تهدید میکند که بوسط چشمهای او شلپک خواهد کرد.
مضمون داستان در عنوان آن نهفته است - خواب استعاره ای از عدم تعهد در زندگی سیاسی و عاطفی است. فیلم درباره بیداری مردم است. مایلز ناگزیر از بیداری و آگاهی نسبت به مسئولیتهای سیاسی و شخصی خود، لونا راینز به مسئولیتهایش واقف میکند. لونا میل به بیداری داشت اما خود از آن آگاه نبود. آلن در نظر داشت فیلمیچهار ساعته و در دو قسمت بسازد. قرار بود نیمه اول در نیویورک امروزی باشد، شخصیت اصلی را در یخ قرار دهند و پس از یک فاصله، نیمه دوم در پانصد سال بعد اتفاق بیفتد. تقریباً شبیه سأنسهای دو فیلمیاست که آلن در بچگی خیلی دوست داشت. این فیلم مانند دیگر داستانهای پلید شهری، هشداریست نسبت به زوال شخصیت، فردیت و آسیب پذیری انسان. در حقیقت این تنها داستانی از این دست است که این همه خوب به نظر میرسد.
یک دلیلش لوکشن های ساکت و آرام کلورادو و کالیفر نیاست. فیلم موسیقی بسیار دلپذیری دارد که ساخته گروه جاز آلن میباشد. خوابگرد فیلمیسرزنده و کمدی شلوغی است که سینمای صامت را به ذهن میآورد: تعقیب و گریز پلیسها شبیه آثار کیستن کاپز است. یک موز بسیار بزرگ در فیلم دیده میشود، یک بینی زیر ماشین غلتک میماند و تبدیل به یک سطح صاف کاغذ گونه و بزرگ میشود. این فیلم از سرتا ته خنده دار است امکان ندارد کسی سر این فیلم خوابش ببرد.
عشق و مرگ (1975)- بوریس روستایی روسی است که آن هنگام که تنها خواسته اش عشق دلبندش سونیا است، به اجبار به جنگ با ناپلئون میرود. سونیا درخواست ازدواج بوریس را میپذیرید و شبی که بوریس دوئل میکند با هم ازدواج میکنند. سونیا اطمینان داشته که بوریس در دوئل کشته میشود اما او زنده میماند. در نیمیاز فیلم آنها موقیعت زناشویی شان را به کمال میرسانند، که سر وکار این نیمه فیلم با عشق است. سپس سونیا تصمیم میگیرد که ناپلئون را ترور کند، آنها شکست میخورند و بوریس به مرگ محکوم میشود. او میمیرد و این بخش مربوط به مرگ فیلم است.
ذهن به عشق ابدی نظر دارد، اما تن خواهد مرد. آنچه آلن به او اشاره دارد - چیزی که بارها در آثارش به آن پرداخته شده اینست که اگر بحثهای فلسفی و ادبی در زندگی واقعی بکار گرفته نشوند، هیچ معنایی ندارند. در آغاز باید نیازهای ابتدایی چون میل به غذا یا رابطه جنسی را ارضا کرد. شخصیت سونیا که در ظاهر زیبا و فرهنگی است به همین نکته اشاره دارد. اما او زنی سرد و حسابگر است که بیش از زندگی واقعی، دلبسته زندگی روشنفکری، روحی و احساسی است. بوریس در آغاز از فناپذیری اش در هراس است، اما در پایان فیلم، دیگر آموخته که باید آنرا بپذیرد. او حتی هنگامیکه مرگ به جهان دیگرش میبرد، سرخوشانه میرقصد، و به عقیده من سرخوشانه تر از این چیزی وجود ندارد. آلن در این فیلم قصد دارد بگوید که هنر نشاط است نه اندوه تا تاکیدی باشد بر این گفته مالرو که هنر آخرین دفاع در برابر مرگ است. آلن قصد داشت یک قصة جنایی بسازد که در نیویورک اتفاق میافتد- حتی متن آن را نوشت، اما در نظرش به اندازه کافی پر قدرت نشد. در نتیجه دیدگاه فلسفی روس را بر گزید. آلن میل داشت برای ایجاد یک زمینه جدی، از موسیقی استراونیسکی استفاده کند، اما آن موسیقی بسیار سنگین بود و دست آخر از قطعه پر کوفیف در الکساندرنوسکی ایزنشتاین استفاده کرد.
در این فیلم نیز، مطابق معمول اشارات فراوانی به آثار سینمایی دیگر وجود دارد. این جا سربازها مثل گوسفند به نمایش در میآیند. تک گویی بوریس در زندان به هفت رمان داستایوفسکی اشاره دارد، او طوری درباره شخصیتهای آن رمان ها حرف میزند که گویی غیبتشان را میکند. در میان فیلمهای یکسره کمدی آلن، عشق و مرگ ماهرانه ترین شان است.
مقاله کمدی الهی در ادبیات جهان
تقریباً تمام محققین عالم ادب مغرب زمین دانته را یکی از سه شاعری شمردهاند که اعظم شعرای جهان لقب دارند. این سه تن عبارتند از: «همر، دانته و شکسپیر» و بیست سال پیش که مراسم هزارة فردوسی در جهان برپاشد حضار اظهار عقیده کردند که فردوسی نیز یکی از آن جمع است تا این چهار شاعر ارکان اربعه ادب جهان باشند.
عنوان : مقاله کمدی الهی در ادبیات جهان
این فایل یا فرمت word و آماده پرینت می باشد
فهرست مطالب
مقدمه ۴
زندگی دانته ۵
آثار دانته ۷
کمدی الهی ۸
نخستین زبانی که کمدی الهی بدان ترجمه شده است اسپانیایی بوده است. از زمان دانته به بعد علاوه بر محققین و دانشمندان که به تفسیر این کتاب پرداختند و علاوه بردانته شناسان که مأموریت یافتند هفتهای یک بار کمدی الهی را در کلیساها و مراکز عمومیو میدانها برای مردم معنی کنند نقاشان و مجسمهسازان بزرگی نظیر«بوتیچلی» نقاش بزرگ قرن 15 مقارن با دوران رنسانس و «ویلیام بلیک» شاعر و هنرمند بزرگ انگلیسی قرن 18 و نقاشانی چون «دلاکروا» و نقاش و حجار بزرگ قرن 19 فرانسه «گوستاودوره» نیز بی کار ننشسته و آثار بسیار زیادی دربارة کمدی الهی خلق کردند حتی در کلیسای جلفای اصفهان هم تابلویی از دوزخ است که به احتمال زیاد از دوزخ دانته الهام گرفته شده است.
از نظر غربیان مقام دانته چنان بلند است که غالباً پایان دوران قرون وسطی را از زمانی میدانند که کمدی الهی این شاعر نوشته شده است و این دوره را دوران فروغ رنسانس میدانند.
همچنین نظریات جالبی در مورد کمدی الهی از جانب بزرگان ادب جهان وجود دارد که از جمله آن میتوان به نظر « شاتوبریان» نویسنده بزرگ فرانسوی اشاره کرد که میگوید: « از این توده در آمیخته و فشرده استعارات و تمثیلات قرون وسطائی که با مقیاس ذوق امروزی ما به نظر ثقیل و غیر قابل هضم میآید قاعدتاَ باید اثری خسته کننده و ملالانگیز پدید آید ولی از همین مجموع با دست دانته یکی از بزرگترین شاهکارهای ادبیات جهان پدید آمده است.»
و یا « ادگارکنیه» فیلسوف و مورخ معروف فرانسوی میگوید:
« کمدی الهی اودیسه جهان مسیحیت است. سفر نوع انسان است به دیار ابدیت و راهی است که از آدمیشروع میشود و به خداوند پایان مییابد.»
زندگی دانته
دانته آلیگیری در ماه مه سال 1265 در شهر فلورانس به دنیا آمد، دوران کودکی خود را در محیط بسیار آشفته که حاصل جنگهای داخلی بین دو گروه « گوئلفی» ( طرفدار پاپ آزادی ایتالیا از نفوذ آلمان بودند که خاندان دانته هم از این گروه بودند) و « گیبلینی» ( طرفدار امپراطوری مقدس رم و ژرمن بود، ) گذراند.
از تحصیلات اولیه او اطلاعات چندانی در دست نیست. ظاهراَ وی در دانشگاه « بولوینا» که در آن عصر شهرت خاص داشت و نیز در دارالتعلیم فرقه مذهبی « برادران کهتر» ( برادران روحانی فقیر) در شهر سانتا کروچه تحصیل کرد وی قسمت عمدة رشد فکری و فلسفی خود را مرهون دانشمند بزرگی بنام « برونتولاتینی» بود.
در دوران کودکی عاشق دختری به نام « بئاتریس» شد و همین دختر راهنمای سفر دانته به بهشت بود ده سال بعد وی نخستین نغمههای عاشقانه خود را به خاطر این دختر سرود. ولی این عشق تا آخر به صورت افلاطونی باقی ماند. زیرا بئاتریس با مردی دیگر ازدواج کرد و اندکی بعد در سال 1290 در 24 سالگی مرد. این مرگ نابهنگام روح دانته را تکان داد و او را که هنوز شاعری تازه کار بود چنان آماده شاعری کرد که عاقبت بصورت یکی از بزرگترین شاعران تاریخ جهانش درآورد.
در سال 1293 وی شاعر مشهوری شده بود و یکی از رهبران مکتب ادبی به نام « سبک ملایم نو» به شمار میرفت این سبک شبیه سبک رمانیتک قرن نوزدهم طرفدار بیان احساسات و عواطف قبلی بود.
دانته در سن سیسالگی به فعالیتهای سیاسی پرداخت و به علت مخالفتهایی که با پاپ انجام داده بود تبعید و از فلورانس رانده شد و به شهرهای مختلفی سفر کرد ولی آخرین منزل این سفر غربت 20 ساله شهر « راونا» بود و دانته در همین شهر تا سال 1321 اقامت کرد و سرانجام در همین سال در سن 56 سالگی دار فانی را وداع گفت.
آثار دانته
به جزء کمدی الهی که اثر برجسته دانته است و در صفحات بعدی درباره آن توضیح داده خواهد شد وی چندین اثر منظوم و منثور دیگر دارد که بعضی از آنها به لاتین و بعضی دیگر به ایتالیایی نوشته شده که اسامیآنها بدین قرار است:
زندگانی نو، ضیافت، سلطنت، آهنگها
کمدی الهی
کمدی الهی که از بزرگترین آثار دانته و شاهکارهای ایتالیا محصول غربت بیست ساله و دربدری دانته است، خود دانته این کتاب را فقط کمدی نامیده و لقب الهی در حدود سه قرن بعد یعنی در قرن شانزدهم میلادی به آن اضافه شده است. اطلاق کلمة کمدی بدان معنی که ما امروزه از آن استفاده میکنیم نیست خود دانته توضیح میدهد : « کمدی یعنی اثری با سبک عامیانه، زیرا کمدی ماجرایی است که بد شروع میشود و به حسن عاقبت پایان مییابد.»
این مجموعه بطور کلی شامل صد سرود است به طوریکه قسمتهای سه گانه آن یعنی دوزخ و بهشت به سی وسه سرود تقسیم میشود به اضافة سرود اول دوزخ که در حقیقت مقدمهای بر تمام « کمدی الهی» به شمار میرود. هر سرود به بندهای سه مصراعی تقسیم شده و به صورت متفاوت از صدوده تا صدو شصت مصراع را شامل میشود.
دوزخ و بهشت و برزخ هر کدام شامل ده طبهاند که عبارتند از: طبقات نه گانه جهنم ( با ضافه طبقه مقدماتی آن)، طبقات هفتگانه برزخ ( با ضمانه جزیره برزخ، و طبقه مقدماتی و بهشت زمینی) و طبقات نه گانه بهشت ( باضافه عرض اعلی). بنابراین دانته بطور کلی 30 طبقه را از اول تا به آخر سفر خود طی میکند.
اصولاَ در سراسر این کتاب دورقم 3 و 10 که اولیمظهر « تثلیث» مسیحی و دومیمظهر « واحد» مقیاس یعنی وحدت است اهمیت خاص دارد« کتاب به 3 جلد تقسیم شده و هر جلد 33 سرود دارد و هر سرود به صورت بندهای سه بیتی تدوین شده است و از آنجا که بئاتریس یعنی مظهر عشق پا به میدان میگذارد تا به آخر کتاب 33 سرود فاصله است و سفر آن جهانی دانته در عرض ده روز صورت میگیرد.
سراسر این مجموعه شرح سفری است که از راهی دراز و پر از موانع و مشکلات وادی گناه شروع میشود که در آخر به سرمنزل رستگاری معنوی میرسد و در حقیقت جهاد با نفس است.
در کمدی الهی مسافر خطاکار ( انسان) این سفر را نخست به راهنمایی عقل(ویرژیل) و بعد به راهنمایی عشق( بئاتریس) انجام میدهد. نخستین شرط این سفر اقرار به گناه و توجه به زشتی خطاست در این مرحله که دوزخ کمدی الهی است مسافر از وادی گناه میگذرد و به خطای خود پیمیبرد مرحله دوم ، مرحله پشیمانی است و توبه و فراموشی گناه و این قسمت برزخ است مرحله سوم، راه سربالایی و سخت ولی خوش سرانجام که رستگاری است و راهنمای بزرگی به نام عشق دارد که این مرحله بهشت است.
قسمت اول سفر دانته در زیر زمین یعنی در ظلمات است که مربوط به دوزخ میباشد. دوزخ دانته در زیر قشر زمین است و به نقطة مرکزی کره خاک پایان مییابد که محل شیطان است.
خصوصیت دوزخ دانته در این است که در دوزخ او ناامیدی و محرومیت ابدی وجود دارد و تمام گناهان و گناهکاران روی بدین دوزخ دارند و هر چقدر گناهانشان بیشتر باشد در قسمت پایینتری قرار میگیردند و در آخر هم نوبت به یهودا میرسد که در کام شیطان است.
گناهکاران برحسب انواع مختلف گناهانی که انجام داده اند بدست انواع کیفرها سپرده شدهاند که سختترین آنها از نظر دانته سرمای ابدی ظلمات مطلق است بدین ترتیب ازلحاظ طبقهبندی کلی دوزخ دانته با دوزخ ما مسلمانان تفاوت چندانی ندارد ، فقط دوزخ دانته 9 طبقه است ولی دوزخ ما 7 طبقه دارد اما از نظر عذابها و کیفرها تفاوت بارزی مشاهده میشود بطوریکه در جهنم ما سخترین وسیله عذاب آتش است ولی در دوزخ دانته آتش جزو سختترین عذابها نیست.
به طورکلی 5 طبقه اول دوزخ دانته « دوزخ علیا» نام دارد و در آن گناهکارانی جای دارند که بار کمتری از خطا را بر دوش دارند که شامل:
طبقه اول، بی تکلیفان، طبقه دوم، شهوترانان، طبقه سوم، شکمپرستان، طبقه چهارم، خسیسان و اسرافکا ران ، طبقه پنجم ، تند خویان
از طبقه 6 به بعد « دوزخ سفلی» آغاز میشود که شامل گناهانی است که با سوء نیت ( با علم به بدی) انجام میشود:
طبقه ششم: اهل خشونت و ارباب حیله، طبقه هفتم، راهزنان، شاهان ستمگر، خودکشی کنندگان ، کفرگویان.رباخواران .
طبقه هشتم و نهم جزو سختترین طبقات دوزخ است به طوریکه طبقه هشتم مخصوص چاپلوسان ناموس دزدان مال خواران، غیبگویان، جادوگران، رشوهخواران، دزدان، جعالان و طبقه نهم مخصوص خائنین به وطن، خائنین به اصل فرزندی و ولینعمتها و خائنین به اصول مهمانداری میباشد.
دانته بعد از عبور از این مرحله دوزخ را ترک میکند و به همراه ویرژیل به برزخ میرود که مرحله بین گناه و طهارت است و در آنجا خود را به آب پشیمانی و توبه میشویند.
دانته پس از خروج از دوزخ وارد کوره راهی باریک و دراز میشود و عاقبت از آن سوی کره زمین سردر میآورد و آسمان پر ستاره را بالای سرخود میبیند و سفر 3 روزة خود را در برزخ شروع میکند. دانته برزخ را حدفاصل بین دوزه و بهشت یعنی گناه و رستگاری میداند.
کوه برزخ دانته شکل مخروطی دارد که هرچه رو به بالا میرود باریکتر میشود. این کوه شامل سه قسمت مجزا است که عبارتند از: منطقه مقدماتی، برزخ اصلی، بهشت زمینی.
منطقه مقدماتی شامل قسمت سفلای دامنه کوه است که بسیار سخت و ناهموار است و در اینجا ارواحی کفاره میبینند که پیش از مرگ در آخرین لحظات توبه کردهاند و از دوزخ نجات یافتهاند و به موجب قانون «تاوان» که قانون برزخ و دوزخ است باید سی برابر مدتی که با خداوند عناد داشتهاند دراینجا بیتکلیف باقی بمانند تا حق ورود به برزخ اصلی و همچنین کفاره گناهان خود را بدهند.
همچنین دراین منطقه، فضای سرسبزی وجود دارد که درة پادشاهان نامیده میشود که درآن گناهکاران ممتاز وجود دارند که همر، ارسطو، افلاطون و ابنسینا و سایر حکیمان و خردمندان در آنجا جای دارند، بعد از این منطقه برزخ اصلی شروع میشود که شامل 7 طبقه است که به وسیله جادههایی که مانند حلقه دور تا دور کوه کنده شده است به هم ربط دارند و درهرطبقه گروهی از ارواح کفاره گناهان خود را میدهند. در برزخ دانته برخلاف دوزخش ارواح را به صورت جاودانه باقی نمیمانند بلکه پس ازطی کفارة خود به قسمت بالاتر میروند و جای خود را به دیگران میدهند.
هرکدام از این طبقات به وسیله پلکان باریکی به هم مرتبط هستند که درکنار هرکدام از این پلکانها فرشتهای به صورت نگهبان وجود دارد.
مدخل اصلی برزخ در کوچکی است که همان بهشت است زیرا در کمدی دانته بهشت در ندارد در صورتیکه مسیحیان به طور واضح به دروازة بهشت که توسط پطروس رسول که از طرف عیسی کلیددار است اشاره شده (انجیل متی). همچنین« درِ»، برزخ برخلاف دوزخ کوچک است و دلیل اختلاف آن کاملاَ روشن است چون در گناه برای آدمیهمیشه گشوده است (یعنی آسان میتوان گناه کرد) اما گذشتن از در رستگاری و صفای روح بسیار مشکل است.
بعد از طی طبقات هفتگانه دانته و ویرژیل وارد بهشت زمینی میشوند که در قله کوه برزخ است که همان بهشت معروفی است که آدم و حوا در آن بودند و شیطان آنها را وادار به چیدن میوة درخت ممنوعه کرد. دانته در این بهشت با منظرة عبور گردونهای فروزان و زنان و مردان مختلفی مواجه میشود (ازنظر سمبلیک این قسمت قویترین فصل کمدی الهی است) که بدست شیری بالدار (مظهر مسیح) رانده میشود بعد از این صحنه دانته بدست فرشته نگهبان از آب جویبار فراموشی و خاطره مینوشد، آنگاه همراه بئاتریس (نیروی عشق و ایمان و خلوص) رهسپار افلاک یا بهشت آسمانی میشود.
]کلمه برزخ در آئین مانوی بوده و از طریق آنها به مسیحیان رسیده است، این آئین ترکیبی از اصول ایرانی، هندی و مسیحی است و در آن موضوع تصفیه و تطهیر روح بیش از صعود به بهشت اهمیت دارد. طبق معتقدات این آیین همه ارواح قبل از بازگشت به آسمان که محل اصلی زندگی آنها است باید درماه توقف کنند و جسم خود را در آب از آلایشهای مادی و جسمانی پاک کنند و بعد به خورشید بروند واین باروح خود را در آتش پاک کنند و پس از آنکه دراین زندگی آسمانی و زمینی توقف کردند و از هرگونه آلودگی پاک شدند به آسمان بروند