مقاله چیست هنر؟ هنر چیست؟
هنر فمینیستی، با واژگونی تعمدی حقیقتاً تمام ارزشهای زیبا شناسانهای که در فصول گذشته ملاحظه کردیم، جنبشهای مختلف مبهوت، متحیر و خشمگین کننده در حیطة عالم هنر را به هم پیوند زد ـ و گاهی موجب شد ـ و مفهوم هنر را در بطن خویش به چالش کشید. نقش فمینیسم در این چالشها به روشنی نشانگر این واقعیت است وضعیت تاریخی زنان هنرمند، که در فصول 1 و 3 بررسی کردیم، به شدت دگرگون شده است. آمار خالص زنانی که امروزه در هنرها سهمی دارند، در اکثر صور هنری، تا حد قابل توجهی بیشتر از گذشته است.
عنوان : مقاله چیست هنر؟ هنر چیست؟
این فایل با فرمت word و آماده پرینت میباشد
فهرست
چیست هنر؟
هنر چیست؟
مفهوم هنر زیبا
تاریخ مدرن
فمینیسم
تعاریف و زمینههایشان
مدرنیست
رهیافت فرمالیستی
مفاهیم فرمالیستی
فرانمودی
اکسپرسیونیستی
تعاریف مبتنی بر این رهیافتها
هنر و ضد ـ هنر
هنر فمینیستی
فعالیت زیبایی شناسانه
هنر به عنوان یک آینه
چیست هنر؟
(هنر چیست؟)
در سال 1997 نیویورک تایمز نظرسنجیای را با موضوع طبیعت هنر منتشر کرد که از مجموع مصاحبات انجام شده با هفده متخصص سرشناس گردآوری شده بود: [این متخصصان عبارتند بودن از:] مورخان هنر، متصدیان موزه، منتقدان، یک فیلسوف، هنرمندان، یک خبرنگار، و یک عضو کنگره آمریکا در ارتباط با [سازمان] موقوفات ملی برای هنرها. از آنها پرسشهایی به عمل آمد که عنوان موضوعی بحث ما را نیز شامل میشود: چیست هنر؟ ممکن است انتظار داشته باشید که تعاریف قاعدهمند و دقیقی از این گروه برآمده باشد، و لیکن نظرات در سطحی غیر صریح تا شکاکانه ابراز شدند. اکثر ایشان بر این عقیده بودند که امروزه بسیار دشوار است که بگوییم چه چیزی هنر است [چیست هنر]، تا حدی به این دلیل که خارج کردن هر آنچه هنر نیست از حوزة هنرها، کم و بیش غیر ممکن است. ویلیام روبین ، رئیس اسبق بخش نقاشی و مجسمة موزة هنر مدرن اظهار کرد: «هیچ تعریف واحدی از هنر وجود ندارد که به نحو کلی قابل مدافعه باشد.»؛ فیلیپ دی مونتبلو ، رئیس موزة متروپولیتن ، نیز بر همین عقیده بود: «امروزه در مورد هیچ چیزی موافقت عمومی وجود ندارد.»؛ «حتی مفهوم معیارها نیز پرسش برانگیز هستند.» توماس مک اویلی ، مورخ هنری، قدری بیباکتر بود: «اگر چیزی، هنر نامیده شود یا در یک مجلة هنری راجع به آن مطالبی نوشته شود، در نمایشگاهی به نمایش درآید یا توسط یک مجموعه دار خصوصی خریداری شود، پس آن چیز هنر است.» و لیکن هنرمندی به نام باربارا کروگر حتی در مورد این اظهاریة فراگیر نیز نظری شکاکانه داشت، او بیان کرد: «من با مقولات [طبقهبندیهای منطقی] مشکل دارم»، «فقط میدانم که این ایده که یک چیز به دلیل حضورش در گالری فوراً هنر است، در حالی که چیزی که جای دیگری است هنر نیست، ایدهای احمقانه و تنگ نظرانه است. به تعاریف تنگنظرانه علاقهای ندارم.»
نظریه پردازان و دست اندرکاران [در رشتههای هنری] هرگز در مورد روش پاسخ گویی به پرسشهای مبسوط و ارزشی توافق کاملی نداشتند، لذا انتظار وجود مقدار مشخصی از عدم توافقها میرود. تعریف هنر همواره امر دشواری بوده است، از آنجا که صور، انواع، دورهها، سبکها، نیات و مقاصد بسیاری وجود دارند که در ساخت و پذیرش آن به هم میآمیزند. با اینحال، درنگ و زحمت ناشی از این پرسش برای بسیاری از متخصصان، که به نظر میآمد بیشتر از دیگران در وضعیتی باشند که نظر قطعی خود را در مورد این مسأله صادر کنند، خبر از بحران نظری مهمی میدهد. برای افراد بسیاری، هر نوع تعریفی کلاً نوعی بدفهمی به شمار میرفت. رابرت رزنبلوم ، مورخ هنری و متصدی [موزةا] گوگنهایم ، بیان کرد: «اکنون ایدة تعریف کردن هنر چنان بعید است که فکر نکنم کسی جرأت انجام آن را داشته باشد.»، «اگر ظرف پیشاب دوشان هنر است، پس هر چیزی هنر است.»
چرا این متخصصان از قبول بنیاد مستحکمتری برای طبیعت هنر سر باز زدند؟ چه افکاری در ذهن داشتند که ایشان را از ارائة یک تعریف [مشخص] منصرف میگرد یا به ارائة یک قاعده آشکارا بیمعنی [پوچ] وا میداشت: آیا هر چیزی که «هنر» نامیده شود، هنر است؟ برای فهم احتیاطی که ایشان به کار بردند بگذارید به بررسی چند نمونة هنری که مفاهیم سنتی هنر را به چالش کشیدند بپردازیم. این موارد هم هنر فمینیستی و هم دلایل اصرار مداوم فیلسوفان ـ علیرغم وجود اختلافات ـ برای تدوین یک تعریف [مشخص از هنر] را به ما معرفی خواهند کرد.
با ذکر مثالی که در انتهای فصل گذشته مطرح شد، آغاز میکنم. در سال 1987، هنرمند کانادایی چکوسلواکی الاصل، یانا استرباک، اثری به نام
Vanitas: Flesh Dress for an Albino Anorectic، را به نمایش درآورد. لباسی که از به هم دوخته شدن شصت پاوند استیک راستة خام روی یک مانکن با ژست نشسته درست شده بود. در طی جریان نمایش، گوشت به آرامی سیاه و فاسد میشد. در عین حال که هنرهای دیگری که از واسطههای ارتودوکسیتر استفاده میکنند نیز زوال و فنا را باز مینمایانند، [ولی] این اثر به معنای تحت اللفظی کلمه جلوی چشمان بیننده میگندد [ضایع میشود]. آثار استراباک، علیرغم ظاهر ناراحت کنندهشان، به هیچ وجه پریشان کنندهتر از آثاری که مخاطبان امروزه با آن مواجهند، نبودند. آثار بد نامتری، از جمله آثار متهورانة تعدادی از دیگر فمینیستها آنها وجود دارد که از میان مشوش کنندهترین آنها میتوان به اثری از کارولی شنیمان که در دهة هفتاد [9-1970] به نمایش و ثبت درآمد، به نام طومار داخلی اشاره کرد. حین این اجرا شنیمان پوشش خود را برچید و برهنه در مقابل حضار ایستاد؛ او بدن خویش را با گل و لای آغشته کرد، در حالی که از روی متنی میخواند. و سپس به آرامی یک حلقة نوار دراز کاغذی را از شرمگاه خود بیرون کشید، در حالی که با صدای بلند پیام نوشته شده بر آن را میخواند. [2]
این دو اثر ـ که بعداً به آنها باز خواهیم گشت ـ مدخل فهرست فمینیستی هنر محسوب میشوند، و بعضی از هنرمندان فمینیست پرسش از شرایط طبقهبندیها و ارزیابیهای هنری و به چالش کشیدن آن معیارها در آثار خویش را در دستور کار خود قرار دادند (و این تنها یکی از برنامهها بود) بدین وسیله در مقابل آرمانهای جنسیتی شایع در سنن هنری، مقاومت کردند. ولیکن نمایش آثاری که سنت، مقولهبندی، و ذوق را به چالش میکشند به هیچ وجه امر تازهای نیست. شاید بیشترین بحث در مورد این موضوع در سال 1917، حین مباحثه در مورد تعریف هنر، درگرفت، زمانی که مارسل دوشان یک ظرف پیشاب را که فواره نام نهاده بود وارد نمایش آرموری نیویورک کرد. با اینکه هیأت داوران اثر وی را مردود اعلام کردند، [ولی] این اثر اکنون به عنوان شمایلی از یک اتفاق مهم در هنر قرن بیستم قلمداد میشود. ولی چرا؟ از نظر کسی که با دنیای هنری قرن گذشته آشنایی کافی ندارد، آثاری از این قبیل به احتمال زیاد موجب برانگیخته شدن بهت و حیرت، سردرگمی، رنجش، یا ناراحتی میشوند. این آثار نه تنها [از مقولة] هنر دشوار به نظر نمیآیند، بلکه اصلاً هنر محسوب نمیشوند. [3]
چه چیزی باعث میشود که گوشت گاو بتواند به عنوان یک واسطة هنری مطرح شود، چه چیزی لباس گوشتی را تبدیل به یک اثر هنری میکند؟ چه چیزی باعث میشود که نمایش شنیمان به عنوان یک نمایش هنری مطرح باشد تا به عنوان یک عریان گرایی معمولی؟ چه چیزی یکی از لوازم دستشویی را که برای مقاصد کاملاً سودمند گرایانه درست شده است، تبدیل به یک اثر هنری میکند؟ همانطور که رزنبلوم اشاره کرد، «اگر ظرف پیشاب دوشان هنر است، پس هر چیزی هنر است.» ولی چه دلیلی دارد که این حکم را قبول کنیم؟ با اینکه این پرسش ها در بدو امر با غضب و خام دستی مطرح شدند، ولیکن پرسشهای بسیار خوبی هستند. منتقدان، نظریه پردازان هنر، و فیلسوفان سالها درگیر این پرسشها بودند، ولی درگیری ایشان همواره قریم اطمینان و موفقیت نبود. این شکل از هنر بود که پرسش تعریفی، چیست هنر؟، را به مرکز بحث زیبایی شناسانه بازگرداند. این امر صرفاً نتیجة کاهش تبعیض آشکار جنسی نیست، بلکه همچنین نتیجة ستیز و کوشش قابل توجهی از طرف عملگریان فمینیست میباشد. زنان صرفاً با افول تعصبات مدید به عالم هنر سرازیر نشدند؛ [بلکه] ایشان برای گشودن راه خویش دست به مبارزه زدند. گروه خرابکار هنرمندان موسوم به دختران پارتیزان ، که در نیویورک مستقر بودند، سالها وقت صرف توبیخ، عاجز و برآشفته کردن تشکیلات هنری به دلیل عدم وجود آثار زنان هنرمند در گالریهای و موزهها کردند. [4] هنرمندان فمینیست در ایالات متحدة آمریکا و بریتانیا شق دیگری از نمایشها و اعتراضات را به تشکیلات هنری اضافه کردند، این امور به اندازة کافی جلب توجه کردند تا توانستند پایگاهی در میادین رسمی هنر به دست آوردند. [5]
نیروی جنبش زنان در دهة هفتاد [9-1970]، که خود در فضای مغشوش عملگرایی سیاسی در ایالات متحده و اروپا رخ داده بود، توجه عموم را به مقدار مساوی به وضعیت اجتماعی زنان حین اتفاقات هنری و سیاسی، جلب کرد. [6]
نفوذ جنبشهای فمینیستی نه تنها منجر به افزایش شمار هنرمندان مؤنث شد، بلکه همچنین تعداد زیادی از هنرمندانی (همزنان و هم مردان) را که از هنر برای تجسس و کاوش در خود [مفهوم] جنسیت استفاده میکردند، نیز تحت تأثیر خود قرار داد. امروزه پیش نمایی از دیگر جنبههای هویت، از جمله نژاد، قومیت، و هویت جنسی، به مقدار مساوی توسط هنرمندان ارائه شده است. هنر وسیلهای است برای برداشتن حجاب از جنبههای مختلف موقعیتهای اجتماعی که درست به اندازة ایدههای مربوط به تأنیث و تذکیر [زن بودن و مرد بودن] در تاریخ فرهنگی، پوشیده و تحریف، شده باقی مانده بودند. موسیقی ـ ادبیات، تأتر، رقص ـ جملگی باعث تمایز هنرجویان و هنرمندانی شدند که [مسألة] نژاد، معاندت جنسی، وضع مهاجران و جماعت یهودیان پراکنده، جور و ستم اجتماعی، هویتهای [مختلف] فرهنگی، و تجربیات فراجنسی را بیان کرده و مورد کنکاش قرار دادند.
این هنرمندان گاهی برای رساندن صدای خود به گوش دیگران، مبدع صور جدید هنری، همچون هنر نمایش بودهاند. آنها گاهی هنجارهای سنتی زیبایی شناسانه را به مبارزه میطلبیدند، همانطور که فیلسوف و هنرمندی به نام آدریان پایپر چنین کرد، او در آثار [نمایشی] خود که مسائل مربوط به نژاد و جنسیت در آنها مورد کنکاش قرار میگرفت، تعهداً از لذاتی که به وسیلة [اتخاذ] فاصلة زیبایی شناسانه حاصل میشوند، ممانعت به عمل میآورد. [7]
علاوه بر اعمال نفوذ هنرمندانی که دارای بینشهای پیچیدة سیاسی و نظری بودند، تغییرات دیگری نیز مفاهیم موجود در مورد هنرها را در مقایسه با طریقی که این مفاهیم از قرن هجدهم تا اوایل قرن بیستم توسعه یافته بودند، تحت تأثیر قرار دادند. تمایز بین هنر و صنعت که نقش برجستهای در ظهور ایدة هنر زیبا ایفا کرد، اکنون غالباً نقض میشود. همانطور که به زودی با جزئیات بیشتر خواهیم دید، تعدادی از هنرمندان از مواد صنعتی مثل پارچه و فیبر در آثار هنری خود استفاده کردند. فی الواقع، امروزه میتوان گاه و بیگاه اشیاء مصنوع سنتی همچون لحافها را یافت که بر دیوار گالریهای آویخته شدهاند. (در عین حالی که شناخت یک فهرست مبسوط از فعالیتهای هنری تحسین برانگیز است، ترفیع صناعات سنتی موهبتی درهم و برهم به شمار میآید. بخشی از استعداد هنری نهفته در لحافها به روش دوخته شدنشان بر میگردد، و از آنجا که این لحافها دارای شأن هنری رفیعی هستند، مانع از این می شوند که بیننده به اندازة کافی بدانها نزدیک شود تا بتواند دوختهای ظریف روی آنها را ببیند؛ و البته کسی حق دست زدن به آنها را هم ندارد.)
مقاله هنر قلمکاری در ایران
قلمکار نوعی از بافته های رنگارنگ و الوان و یا پارچهیی ساده و مازو شده از کرباس کتان و غیره است که بر آن به وسیلهی قالب و مهر نقوشی تصویر کرده باشند و آنرا به اشکال پرده، سفره، رومیزی و غیره درآورند .
عنوان : مقاله هنر قلمکاری در ایران
این فایل با فرمت word و آماده پرینت میباشد
فهرست مطالب
مقدمه ۵
تاریخچه ۹
چگونگی پیدایش قلمکار ۱۶
قالب و قالب تراشی و ذکر نامی از چند استاد شاخص قالب تراش ۱۹
انواع چوب مصرفی برای قالب ۲۰
مراحل ساخت قالب ۲۰
چگونگی تولید قملکار ۲۸
تهیه پارچه ۲۸
ریش تابی یا سردوزی ۲۹
آبخور کردن و دندانه دادن (مازو کردن) پارچه ۲۹
تفکیک رنگ ۳۰
انجام عملیات چاپ قلمکار ۳۲
چاپ رنگ مشکی ۳۲
چاپ رنگ قرمز و طرز تهیه آن ۳۴
چاپ رنگ آبی (نیلی) و طرز تهیه آن ۳۹
رنگ زرد ۴۲
رنگ سبز ۴۳
درباره گازری یا شستن و آب دادن پارچه های قلمکار ۴۴
ثابت کردن رنگ های طبیعی و شیمیایی ۴۷
رنگرزی ظاهری و ثابت کردن رنگ های طبیعی ۴۷
اطلاعات کلی راجع به ثبات رنگ در برابر نور ۴۹
۰- مقدمه ۵۳
۱- هدف و دامنه کاربرد ۵۴
۲- اصول ۵۴
۳- منابع ۵۴
۴- معیارها و مواد ۵۵
۵- نمونه ۵۷
۶- روش سوار کردن نمونه، ۵۸
۱-۱-۶- روش ۱ ۵۸
۲-۱-۶- روش ۲ ۶۰
۲-۶- طریقه مجاز دیگر قرار دادن نمونه در برابر نور ۶۱
۷- ارزیابی ثبات رنگ در برابر نور (ثبات نوری LIGHT FASTNESS) 62
8- گزارش کار ۶۴
۹- تذکرات ۶۴
مقدمه
در طول تاریخ پر حادثهی ایران ، هنر پیوسته بزرگترین افتخار ایرانیان بوده و دستاوردهای هنری، هدیهی دایمی ایرانیان به تاریخ جهان.
ویژگی هنر ایران در اولین نگاه پیوند شکوهمندش با زندگی است و تکیهیی مطمئن که بر تجربیات بشری در رشته های مختلف دارد. به عبارتی صریح تر،از قدیم ترین زمان اگر چه هنر امری عادی و معمول بود، ایرانیان برای زیبایی مقیاسی بلند قایل بودند و در طی قرن ها همیشه ذوق و فهمی عامل و استادانه مایهی تعالی و ترقی هنرشان بوده ... هنر با زندگیشان پیوند داشته و انواع هنرها نیز در ارتباط با یکدیگر بوده اند. هر هنری از هنر دیگر مشتق میشده وعجیب اینکه هنرمندان ایرانی هرگز در بنداسم و عنوان نبوده اند و نگاهی گذرا به بازمانده های هنری ایران زمین بهترین مؤید ایثار نفس و فروتنی هنرمندان ایرانی است و از هر صد اثر باقیمانده، ممکن است تنها یکی امضای به وجود آورنده اش را داشته باشد...
بطور کلی باید گفت آن بخش از هنر ایران که هنری متعهد و ردمی بود، بخاطر پیوند و آمیختگی محکم و استوارش با زندگی مردم توانست به دور از جنبه های تجاری و بیشتر در صراحت و صداقت رشد کند.
قلمکارسازی از جمله هنرهایی است که علیرغم پیشینهی دیر و دورش، تا کنون کمتر موضوع یک تحقیق جامع و جدی بوده واگر دربارهی سایر رشته های صنایع دستی ایران کم و بیش مآخذی در دسترس عموم هست، پیرامون این “هنر – صنعت” کمتر با نوشته یا کتابی برخورد می کنیم و آنچه که در کتب مختلف یافت می شود بسیار محدود بوده و به هیچ وجه نمی تواند جوابگوی علاقمندان تحقق پیرامون دست سازهای ایرانی باشد.
این “هنر – صنعت” که وجه تسمیه اش را از شیوهی تولید آغازین خود وام گرفته و هم اینک به گونهیی گسترده در اصفهان و به شکلی محدودتر در مشهد و دامغان هنوز، رونق و رواجی دارد از حدود اوایل قرن هفتم هجری قمری و همزمان با هجوم مغول ها، به ایران راه یافته و در گذشته هایی دور اصفهان، شیراز ، بروجرد، همدان، رشت، کاشان ، نخجوان، یزد، سمنان ، گناباد، نجف آباد و روستاهای فارسان،گزیرخوار، خورزوق، برخوار، لنجان سده و ... جزو مراکز مهم پارچه های قلمکار به شمار میرفته و از نظر اهمیت، پارچه های قلمکار بروجردی در درجهی اول قرار داشته است هم چنین شواهد و مدارک مکتوبی ازج مله نظریه عیسی بهنام در کتاب صنایع دستی ایران وجود دارد که حاکی از وجود نوعی پارچهی نقاشی شده در قرن پنجم هجری قمری (یازدهم میلادی) است و همین امر باعث شده تا گروهی از سر شتابزدگی سابقهی تولید قلمکار را به روزگار محمود غزنوی برسانند. در حالیکه صحت این مطلب را به دشواری میتوان پذیرفت زیرا استاد معتبرتر گویای آن است که قلمکاری و نقاشی روی پارچه به شکلی که امروزه مرسوم است دقیقاً از دورهی مغول ها در ایران متداول شده وعلت نیز آن است که چون مغول ها خراجگذار دولت چین شمالی بودند، اجباراً به ورود کالاهای چینی از جمله روی خوش نشان دادند و از آنجائیکه پارچه های چینی در مدت کوتاهی توانست در بازارهای ایران فروش فوق العادهیی پیدا کرده و مورد توجه مصرف کنندگان ایرانی قرار گیرد، هنرمندان رنگر و نساج از سویی درصدد کسب بازار جدیدی برای فرآورده هایشان برآمدند و از سویی کوشیدند تا توجه خوانین و عمال حکومت را به خود جلب کنند. زیرا بنا به روایت مرتضی راوندی در تاریخ اجتماعی ایران : “طبقهی صنعتگران و پیشه وران در دوران حکومت سامانیان، غزنویان، سلجوقیان و خوارزمشاهیان طبقهی موثر و فعالی در محیط اجتماعی ایران بودند. تاجاییکه قوم خونخوار مغول که به هیچ چیز پای بند نبودند نسبت به طبقهی هنرمند نظر عنایت داشتند و از کشتن و از بین بردن آنها حتی الامکان خودداری می کردند...” و از عبید زاکانی نقل شده که : “در تواریخ مغول وارد است که هلاکوخان را چون بغداد مسخر شد جمعی را که از شمشیر بازمانده بودند بفرمود تا حاضر گردند حال هر قومی باز پرسید : چون بر احوال مجموع واقف گشت گفت : از محترفه ناگزیر است و ایشان را رخصت داد تا بر سر کار خود رفتند. تجار را مایه فرمود دادن تا از بهر بازرگانی کنند و ... “ به همین جهت صنعتگران در صدد ابداع شیوهی جدیدی برای منقوش کردن پارچه و نمایاندن هنر خود برآمدند که از آنجمله نقاشی روی پارچه های ابریشم یا به اصطلاح پارچه های قلمکار قابل اشاره است.
متأسفانه به دلیل آسیب پذیری نسوج پارچه در برابر عوامل جوی و نیز مصرفی بودن اکثر تولیدات قلمکارسازان ایرانی، در حال حاضر هیچگونه نشانهیی از قلمکارهای مربوطه به دوران یاد شده در دست نیست و منهای آن تعداد از پارچه یی که نزد خانواده های ایرانی حفظ شده یا در موزه های کشور محفوظ است قدیمی ترین قلمکار ابریشمی در مجموعهی بارون ژرم پیشون نگهداری می شود و متعلق به قرن هجدهم میلادی (دوازدهم هجری قمری) است و ظاهراً تعلق به اصفهان دارد. در موزهی متروپولیتن نیز نمونه هایی از قرن نوزدهم میلادی موجود است که حاصل کار هنرمندان اصفهان، یزد و همدان میباشد و گویای اینکه تا حدود دویست سال پیش تولید قلمکار در یزد و اصفهان رواج داشته همچنین مآخذی در دست است که نشان میدهد : قلمکار یزد با پارچهی کرباس درست میشده و از حیث لطافت و خوش نمایی به پای قلمکارهای اصفهانی نمیرسیده و دارای عرض کمی بوده وغالباً دو پارچهی کم عرض را در کنار هم میدوخته اند تا یک قطعه قلمکار به دست آید .
تاریخچه
نحوهی ابتدایی تولید قلمکار بدین شکل بوده که ابتدا با قلم روی پارچه های پنبهیی (و احتمالاً ابریشمی) طرح های مورد نظر را نقاشی نموده و سپس با مواد شیمیایی ویژهیی نسبت به تثبیت رنگها اقدام میکرده اند. لیکن به دلیل فقدان هماهنگی لازم بین نقوش ونیز از آنجا که این کار مستلزم صرف وقت فراوانی بود تکامل تدریجی قلمکارسازی باعث شد تا برای دسترسی به تولید بیشتر و نیز ایجاد هماهنگی و یکنواختی نقوش، استفاده از مهره های چوبی جایگزین استفاده از قلم مو شود و جهت فراهم آوردن امکان استفادهی عموم مردم از پارچه های قلمکار تهیه قلمکارهایی بر روی کتان، چلوار، کرباس و سایر انواع پارچه نیز رواج یابد و تحقیقاً میتوان فاصلهی اوایل قرن دهم هجری قمری (حدود 1502 میلادی) تا اواسط قرن دوازدهم هجری قمری (حدود 1722 میلادی) را اوج قلمکارسازی و روزگار اعتلای هنر و صنعت قلمکارسازی کشور به حساب آورد. چه آنکه در فاصلهی سالهای یاد شده تقریباً اکثر مردم کشور مصرف کنندهی پارچه های قلمکار بودند وضمن استفاده از این پارچه جهت تهیهی انواع پوشاک، به عنوان پرده، سفره، مجمعه پوش، سجاده، رویه لحاف، بقچه، سوزنی حمام، قطیفه، رویهی پشتی، دستمال و کتیبه هایی برای تزئین مجالس سوگواری نیز از آن استفاده میکردند و افزون بر این قلمکارهای ایرانی در خارج از کشور نیز خریداران فراوانی داشت.
نقوش این پارچه ها (جز در مواردی که سفارش دهنده تقاضای نقش خاصی را داشت) بیشتر عبارت بود از نقوش اسلیمی، مناظر شکار و چوگان بازی، مجالس رزمی با الهام از وقایع کربلا و داستانهای حماسی ایران، شمایل هایی از ائمه اطهار و پیشوایان و نیز مناظری که بیشتر متأثر از اشعار خیام، حافظ، فردوسی، نظامی و ... بود و نقش معروف به ترمهیی یا بته جقهیی در اغلب اینگونه پارچه ها چه در حاشیه و چه در متن به تعداد زیادی یافت میشد و در حواشی بسیاری از پارچه ها و به ویژه کتیبه هایی که خاص مجالس سوگواری تهیه می گردید آیات قرآن و اشعاری به زبان عربی و فارسی با خط کوفی یا نستعلیق به چشم میخورد. یکی از این حاشیه ها که به حاشیهی محتشم شهرت دارد شامل دوازده بیت از اشعار محتشم کاشانی در ذکر وقایع عاشورا و رثای امام سوم شیعیان حضرت حسین بن علی علیه السلام است.
عبدالحسین احسانی در کتابی که با عنوان مجموعهی قلمکار ایران در سال 1350 انتشار داده مجموعاً 12 طرح مربوط به قبل از سال 907 هجری قمری - 79 طرح مربوط به سالهای 907 تا 1148 قمری – 28 طرح مربوط به سالهای 1148 تا 1214 هجری قمری – 55 طرح مربوط به سال های 1214 تا 1345 هجری قمری و تعداد بسیار محدودی از طرح های مربوط به شصت سالهی اخیر را آورده است در حالیکه علی چیت ساز، یکی از قلمکارسازان ایرانی،در تحقیقی که با عنوان صنعت قلمکار ایران از سوی سازمان صنایع دستی ایران انتشار یافته ضمن اشاره به 334 قالبی که در حاضر قلمکارسازان ایرانی از آنها استفاده می کنند به نقوش فراوانی که توسط حاج محمد رضا و حاج تقی اخوان چیت ساز و استاد رحیم بیدادی از روی ضریح ها، کاشی کاری ها و قرائن قلمکار تهیه شده نیز اشاره کرده است که ارزیابی دقیق این قالب ها و نقوش به خوبی میتواند سیر تحولی و اوج و حضیض های صنعت قلمکارسازی در ایران را به نمایش بگذارد و مددرسان محققان در دسترسی به واقعیات باشد چرا که متأسفانه در زمینهی قلمکارسازی تا پیش از سال 907 هجری قمری جز آنچه به طور پراکنده در گوشه و کنار کتب و رسالات آمده اطلاعات قابل توجه دیگری در دست نیست.
تولد دوباره قلمکارسازی : “هنر – صنعت ” قلمکارسازی که گفته شد در طول سالهای 907 تا 1148 هجری قمری به شکوه و بالندگی کافی رسید در فاصلهی سالهای 1148 تا 1214 تدریجاً به سوی سیری قهقرایی کشیده شد و سرانجام در فاصلهی سالهای 1214 تا 1345 هجری قمری کاملاً سقوط کرد و از میان انبوه قلمکارسازان جز معدودی انگشت شمار باقی نماندند. زیرا به علت ضعف و سستی شاهان قاجار از یک سو و طمع بیش از حد کشورهایی نظیر انگلیس، روسیه ، هلند و هند از سویی دیگر که هر یک به شکلی سعی در غارت ثروتهای کشوری چون ایران داشتند، به تحریک گروهی از کارگزاران خارجی که در سازمانهای اقتصادی کشور به کار اشتغال داشتند و طبیعتاً نمی توانستند نیکخواه و دوستدار ایرانیان باشند، سیستم دریافت مالیات از زمین های مزروعی وضع و به مرحلهی اجرا گذاشته شد و دریافت مالیات از زمین های کشاورزی به صورت یکی از منابع مهم درامد دولت درآمد و به گونهیی که علی اصغر شمیم نوشته است : دولت طبق فهرست های معین از هر جریب، یعنی هر ده هزار مترمربع زمین کشاورزی مبلغی به نقد ومقداری جنس مالیات می گرفت و چون مودی مالیات، مالک و ارباب بود در برابر سهمی که به دولت میپرداخت هر چه دلش می خواست از برزگر و دهقان می ستاند به طور مثال “سرپرسی سایکس” دربارهی یکی از روستاهای خراسان نوشته است که : مالیات این قریه 86 لیره (حدود پانصد تومان آنروز) است ولی مبلغی که از کشاورزان کسر میگردد از 140 لیره (حدود هشتصد تومان آنروز) کمتر نیست و این همه در شرایطی اتفاق می افتاد که به نوشتهی علی اصغر شمیم محصولات کشاورزی تقریباً تمام نیازمندیهای زندگی ساده و محقر اکثریت جامعهی ایران را تأمین می کرد و جز در مواردی معدود نیازی به کالاهای بیگانه در پیش نبود و علیرغم اینکه صنایع کشور عموماً دستی بود و ابزارآلات ساده و مختصری در صنعت به کار می رفت و نیروی اساسی مولد عبارت بود از نیروی فکری و قوهی محرک عبارت بود از نیروی جسمی کارگران، معهذا صنایع کوچک رشد و رونقی نسبی داشت و مثلا در زمینهی بافندگی (که فعلا مورد بحث است) انواع قالی و قالیچه ، انواع پارچه های کرباس ، متقال، شال، برک، زری، تریمه ، مخممل، عبنا و ... بافته می شد و مواد اولیهی بافندگی از قبیل پنبه و پشم و ابریشم در داخل کشور تهیه و تمام محصولات این صنایع نیز در ایران به مصرف می رسید و نمد مالی و قلمکارسازی و گیوه کشی و بافت تافته و امثال آن نیز جزو این رشته از صنایع دستی بود ولی بعد از وضع مالیات بر اراضی مزروعی تدریجاً زمینهای کشاورزی فراوانی نکاشته ماند و قهرا کشور از یک سو نیازمند واردات مواد غذایی شد و از سویی دیگر صنعتگرانی که ادامهی حرفه شان ارتباط با پنبهی تولید داخلی داشت بیکار ماندند و در نتیجه دروازهی بازارهای کشور به روی فرآورده های مختلف خارجی گشوده شد و اگر تا قبل از آن مردم احتیاجاتشان را از داخل کشور تأمین می کردند و جز در مورد نفت و بعضی از انواع ادویه محتاج کشورهای خارجی نبودند تدریجاً به استفاده از فاستونی انگلیسی، کفش ساخته شده از چرم خارجی، سماورگران قیمت روسی، ظروف چینی آلمانی و روسی، انواع قماش لهستانی و اتریشی و بلورآلات ساخت مغرب زمین تشویق شدند و با گسترش این روحیهی مصرف و همپای تضعیف کشاورزی و دامداری که ناچارا تضعیف صنایع دستی را نیز به دنبال داشت، اجناس مختلف خارجی بازارهای سراسر کشور را انباشت و منسوجات پنبهیی ، پارچه های پشمی، بافته های پشم و پنبهی مخلوط، بافته های ابریشم خالص، بافته های ابریشم و پنبهی مخلوط به صورت عمده ترنی واردات ایران درآمد و ... طبیعی است که در چنین شرایطی جایی برای بافنده و قلمکارساز ایرانی باقی نماند و صنعتگران تدریجاً از گردونهی تولید خارج شدند و هر یک از گوشهیی فرا رفتند.
مقاله هنر سفالگری در دوره سلجوقیان
ایران در قرن 5 هجری درخشندهترین عهد تاریخ خود را با سلجوقیان بست. اینان قبایل ترک چادرنشینی بودند که از جلگههای قرقیزستان آمده و با سرعت بسیار جذب فرهنگ و هنر ایران گردیده و بسیاری از عناصر آن را فرا گرفتند. (نظری به هنر ایران پوپ).
عنوان : مقاله هنر سفالگری در دوره سلجوقیان
این فایل با فرمت word و آماده پرینت میباشد
فهرست مطالب
مقدمهای برسفال ۴
تاریخچهای از هنر ایران پیش از سلجوقی. ۵
تاریخچهای از سلجوقیان. ۶
مراکز سفالسازی سلجوقی. ۱۰
نقوش و ظروف سفالهای آذربایجان. ۱۱
گروه اول ۱۱
سفالهای آذربایجان. ۱۲
گروه دوم ۱۲
نقوش و ظروف سفالهای کردستان. ۱۳
دستة اول ۱۴
دستة دوم ۱۵
نقوش و ظروف سفالهای مازندران. ۱۶
نقوش و ظروف سفالهای ری. ۱۸
شیوة مینیاتوری ۱۹
دستة اول ۱۹
دستة دوم ۲۱
سفال کاشان ۲۲
ظروف کاشان. ۲۳
نقوش و ظروف سفالهای ساوه ۲۳
عمده ترین نقوش سفالهای دورة سلجوقی. ۲۵
۱-نقوش انسانی ۲۶
۲ـ نقوش پرندگان و حیوانات.. ۲۸
مقدمهای برسفال :
سفال یکی از خلاقیتهای ماندگار انسان از دورة نوسنگی تا دورة معاصر است. با طلوع دین اسلام، هنرهای مختلف به ویژه هنر سفالگری از اهمیت خاصی برخوردار گردید، و سفالگران با ابتکارات جدید، پیروی از شیوههای هنری گذشته و سنتهای محلی و الهام از آئین نو، صنعت سفالسازی را در بسیاری از مناطق این سرزمین پهناور به حداعلای شکوفایی رسانیدند.
تکامل هنر سفالگری اسلامی سالهای متمادی به طول انجامید، دراین رهگذر مراکز سفالسازی متعدد هریک با برخورداری از ویژگیهای خاص در اکثر شهرهای ایران پدید آمد. سفالینه های اسلامی متعلق به سدههای سوم تا هفتم ه . ق غالباً در مراکزی چون کاشان، ری، سلطانیه، جرجان و نیشابور ساخته شد.
خلق الانسان من صلصال کالفخّار
خداوند انسان را از گل کوزه گری آفرید
تاریخچهای از هنر ایران پیش از سلجوقی
ذوق هنری و مایه های نخستین هنردوستی در سرزمین ایران از زمان هخامنشیان و پیش از آن وجود داشته است. حجاریهای غنی و با عظمت و پرشکوه که قبله گاه خاور باستان است و صنعتگران ماهر احساس زیبائی و نبوغ خود را در بسیاری از هنرها، خاصه ظروف فلزی و گلی نشان دادهاند.
حجاریهای عظیم که در سینة کوهها، لحظههای طلائی در هنر معماری، پارچههای ظریف با نقوش رنگ آمیز، ظروف فلزی برای مجالس، از ویژگیهای هنر ساسانی است.
ظهور اسلام، ارزشهای تازه و حدودی نو بوجود آورد و نبوغ تزئینی ایرانی راه تازهای برای ابراز یافت. گچ بریها و تذهیبهای رنگارنگ پدیدار گشتند، هر خطاطی باعث بوجود آمدن احترام آمیزترین کتابها شد. خط بدوی عرب به ظرافت گرائید و توسعه یافت و اولین پیشرفتهای هنر خط در شهر کوفه انجام گرفت و خط کوفی نامیده شد. در فلزکاری و نقش روی فلز که سابقة ایران به فلزکاری لرستان میرسد، در هر زمانی سبکی نو و حیرت انگیز به وجود آوردند و هنر سفالگری را به کمک نبوغ خود و تجاربی که از آزمون سبکهای دیگران کسب کردند رونق بخشیدند.
(نظری به هنر ایران. پوپ) ص 26 تا 29)
A.A. POP
تاریخچهای از سلجوقیان
آنها نخست در خراسان حکومتی تشکیل دادند (430 هـ . ق) و اندکی بعد با گسترش قلمرو خود، نواحی مرکزی ایران را نیز به تصرف در آورد، اصفهان را به پایتختی برگزیدند و از آن زمان، در مقابل خلاقت فاطمیان مصر که نفوذشان تا بغداد ادامه داشت، به خلق اندیشه و تشکیلات منظمی در عالم اسلام پرداختند. (سفال ایرانی، لیلی رفیعی)
سه پادشاه این دوره، یعنی طغرل بیگ، آلپ ارسلان و ملکشاه سلجوقی دهقانی از طوس، خواجه نظامالملک طوسی، طراح بزرگ دولت سلجوقی یاری جستند و نه تنها در تاریخ ایران بلکه در تاریخ جهان اسلام و در سطح وسیعتری در تاریخ آسیا تأثیر بس گستردهای نهادند.
این سلسله بر ایران، عراق، سوریه و آسیای صغیر با دولتهای وابسته به مدت 2 قرن حکمرانی نمودند. (نظری به هنر ایران، پوپ)
در قلمرو ایران زبان پارسی به عنوان زبان ملی و مظهر تمدن درخشان ایرانی، توسط سامانیان احیاء شده بود، به حیات و نفوذ خود ادامه داد. (سنال ایرانی، لیلی رفیعی)
دورة سلجوقی را میتوان از درخشان ترین دورههای هنر اسلامی دانست. چهخ دراین عصر هنرهای مختلف مانند بافندگی فلزکاری، سالفسازی، گچبری و بالاتر از همه معماری به حد اعلای شکوفایی خود رسید.
سلجوقیان به تدریج علاقه مند به هنرهای مختلف گردیده، حمایت آنان، هنرمندان را قادر ساخت که به توسعه هنر سفالسازی و فلزکاری با شیوه و سبک جدید بپردازند.
تاریخچهای از سلجوقیان
عناصر عمده طرحهای تزئینی گچبرهای دوران سلجوقی، خطوط بیانتها و گردش اسلیمی و حروف کوفی، در زمینه ترکیبات نباتی است. این نوع زینتها گذشته از گچبریها در مقبرة سلطان سنجر (سدة ششم هجری) در مرو با آجر نیز انجام شده است. در خردگرد خراسان یکی از زیباترین کتیبههای کوفی دوره سلجوقی که نام نظامالملک، وزیر اعظم سلطان آلپ ارسلان را دارد و به سالهای 455 تا 485 هجری قمری تعلق دارد در بقایای مدرسهای پیدا شده است.
استعمال دو یا سه سطح مختلف تزئینی، از مختصات برجسته کاری دورة سلجوقی است.
طغرل پادشاه سلجوقی خط نویسی را نزدیکی از مسنوبین راوندی تحصیل کرد و سپس به نوشتن قرآن درسی جزو پرداخت که صد دینار مغری صرف هر جزو آن شد. چون طغرل خود دراین راه میکوشید، مردم را نیز تشویق به خط نویسی میکرد. بیشتر خط نویسان این عهد به نوشتن قرآن یا تزئین طاقها و رواقهای مکانهای مذهبی پرداخته یا بر روی سفال و کاشی عمل میکردهاند. (سیف الله کامبخش فرد، سفال و سفالگری در ایران از ابتدای نوسنگی تا دوران معاصر).
تاریخچة سلجوقی :
سلجوقیان ساختمانهای خود را با طرحهای برجسته و گچبریها تزئین میکردند و دیوارهای اتاقها را با کاشیهای رنگین درخشان میپوشاندند.
در ایران رنگ آمیزی از ضروریات است. زیرا که بیشتر آن سرزمین، بیابان است و گلها و گیاهان در بهار دوران کوتاهی دارند و با فرارسیدن فصل گرما تنها زمین تشنه لب برجای میماند. پس دیوارهای رنگین کاخها و محرابهای مسجدها می توانند جبران بیرنگیها، طبیعت را بکنند و در هر فصلی یادگاری از بهار باشند.
تاریخچهای از سلجوقیان
مهمترین تحول در صنعت سفالسازی در عصر سلجوقی ابداع نوعی خمیر سفید شیشه برای ساخت ظروف سفالین است که تقریباً شبیه خاک چینی دورة سونگ (Sung) چین بوده که شهرت فراوانی در سفالسازی کشورهای خاور نزدیک داشته است.
ظروف ساخته شده از این ماده خمیر شیشه بسیار نازک بوده با پوشش لعاب قلیائی، رنگ شفافی به خود گرفته است.
ساخت ظروف یاد شده در شهرهای معروف چوی ری، کاشان جرجان و نیشابور متداول بوده است. (سفال ایرانی، محمد یوسف کیانی).
سفالسازات عهد سلجوقی و جانشین آنها خوارزمشاهیان ظروفی میساختند که در زمرة بهترین و زیباترین کارهای این صنعت بشمار میآیند. بسیاری از طرحها و شیوههای دورههای قبل را هنرمندان این دوره تکمیل کردند. طرق جدید تزئین از قبیل طرح مشبک، لعاب جلادار، حکاکی و برش و قالبگیری در مراکز مختلف ساخت سفال به کار میرفت. ری یکی از مراکز مهم این صنعت است.
پاره سفالهایی از نیشابور به دست آمده است که بدنة سفید، نازک و سخت، بوم آماده و مناسبی را برای نوشتههای کوفی و نسخ به طریق مشبک شده است. گاه این ظروف رنگ آبی تند یافته و برجسته کاریهایی در آنها شده است.
تصاویر مرغ و نوشتههای ساده کوفی در صدراسلام نیز متداول بوده است. نقوش مسلط بر روی ظروف سفالین این دوره، تصاویر ما هم از مینیاتور بوده است. این نقوش، عموماً صحنههای مجلس پادشاهان را تصویر کرده است، گاهی هم مضنونهای مشخصی از وقایع مهم تاریخی، بزمها، زندگی عادی مردم و بویژه داستانهای شاهنامه فردوسی منعکس شده است. علاوه براین سفالگران مجالس شکار و سوارکاری را به نشانة دلیری نقش میکردند. سفالسازی دراین دوره به نهایت پیشرفت از نظر ساخت و طرح رسید که با حملة مغول اوایل قرن هفتم ه . ق نمونههایی از آن از بین رفت.
مراکز سفالسازی سلجوقی
باید دانست که امروزه مورخین برای تقسیم بندی سفالهای ایران از روشهای فنی گوناگون استفاده نمودهاند. یعنی آن را برحسب دوره تقسیم کردهاند.
دستة دیگر آن را برحسب مراکز فنی که احتمال میدهند در آنجا ساخته شدهاند تقسیم نمودهاند و دستهای دیگر آن را برحسب نوع ساخت طبقه بندی کردهاند.
دراین مجال به قصد بررسی نقوش، که هریک گویای روش خاصی بنابه منطقه ساخت و یا پیدایش خود هستند و این مناطق به شیوة نقش اندازی سبب تقسیمات ما شدهاند که شامل مناطقی چون :
- آذربایجان
- کردستان
- مازندران
- ری
- کاشان
- ساوه می باشند.
A Survey of Pershian Art 1
A.A PoP
نقوش و ظروف سفالهای آذربایجان
سفالهای آذربایجان از نظر منطقه پیدایش و شیوة طراحی به دو گروه مستقل تقسیم شدهاند :
گروه اول :
به عقیدة آرتور آپهام پوپ، محل ساخت این نوع ظروف کاملاً مشخص نیست، عدهای میگویند که در زنجان ساخته شده است. به علت آنکه اولین نمونه از این نوع در آنجا به فروش رسیده و عدهای دیگر براین عقیدهاند که اشیاء یا نشانهایی که در کوزه به عنوان گنج پنهان بوده، در آق کند ساخته شده که دهی است در آذربایجان، ما بین زنجان و میانه، که این نوع ظروف را بدانجا نسبت دادهاند.
ظروف آق کند، به شیوة لکآبی مرسوم است، که طراحیها با شجاعت خاص ابداع گردیده است و با اقتباس از شیوة ساسانیان به شیوهای نوین با سبکی استادانه انجامیده است.
دراین شیوه هماهنگی والرها و تازگی و لطافت آنها به کلی طرح حالتی شاعرانه با کیفیتی مهیج میدهد که گاه بر اثر فزونی عقاید دچار ضعفهائی شدهاند.
نقوش این شیوه فقط شامل پرنده و حیوانات در زمینهای از نقوش اسلیمی، روش خاص خود است و ویژگی آن در ابداع ترکیب دونقش زمینه و موضوع اصلی آن با درجة اهمیت مساوی هستند و هر با حرکتهای آزاد قلم، به طریقة بزرگنمایی کار شده است و از حیواناتی مثل خروس، خرگوش، مرغ، مرغابی و گوزن و گاهی روبروی هم و گاه به صورت بالا و پائین و گاه به صورت مجرد مطرح شده، که دراین حالت با نقش زمینه خود ترکیب گردیده است، که گاه به صورت تکیه گاهی برای ایستایی
سفالهای آذربایجان
خرگوش و یا درختی برای بلبلی یا بر بال خروسی با پیچش زیبا نشسته است. نقوش حاشیه این ظروف کاملاً ساده به صورت هندسی ترسیم گشته است. رنگ مسلط براین شیوه دورنگ سبز حنایی و قرمز آجری است و گاهی از ترکیبات رنگ فیروزهای، از آبی تا سبز فیروزهای با نقوش سیاه طراحی شده است.
گروه دوم :
محل ساخت گروه دوم از سفالهای آذربایجان را به شیخ تپه اورمیه نسبت دادهاند که عموماً دارای ظروفی به شکل کاسه است که قسمت خارج آن ساده و بدون نقش و قسمت داخل دارای نقش است.
دراین ظروف اغلب از رنگ زرد روشن در زمینه قهوهای برای رنگ آمیزی استفاده شده است.
تصاویر این شیوه نشانگر سبکی خاص است که شامل نقوشی عموماً انسانی و گاه حیوان است که نسبتاً از طراحی ناپختهای برخوردار هستند.
در تصاویری که شامل نقوش انسانی است احتمالاً از داستانهای فردوسی اقتباس شده که به عنوان مثال ظرفی است با طرح انسانی نشسته، در حالی که دو حیوان با دو مار و بدن پرونده در دو طرف شانه وی قراردارند که گویا منظور سفالگرنشان دادن ضحاک باشد و در طرح دیگری سه انسان نشسته در سه قسمت ظرف که به ترتیب هریک جامی و خنجر و پرندهای در دست دارند.
مقاله کاربردهای گرافیک در تولید و پخش خبر تلویزیون
در عصری زندگی می کنیم که سرعت و تخصص دو شاخص مهم آن است. ریزشدن و خرد شدن تخصصهای کلان و روزآمد شدن یافته و بافتههای این روزگار دور از انتظار نیست.
گاه این تخصص ها چنان هستند که اصلاً به حساب نمیآیند و از این رو کمتر به آنها پرداخته شدهاند طراحی گرافیک برای تولید و پخش خبر تلویزیون از جمله این تخصصهای ظریف و ناپیداست چندان که گویی اصلاً نیست.
عنوان : مقاله کاربردهای گرافیک در تولید و پخش خبر تلویزیون
این فایل با فرمت word و آماده پرینت میباشد
فهرست
1- مقدمه
2- فصل اول: خبر در تلویزیون
ماهیت خبر
تعریف خبر
عناصر خبر در تلویزیون
سبکهای خبر نویسی
سوگیریهای خبری
موضوعهای خبری در تلویزیون
ویژگیهای خبر تلویزیون
3- فصل دوم: گرافیک
هنرهای تجسمی
تعریف گرافیک
تفاوت گرافیک و نقاشی
الفبای تصویری (خط، نقطه، سطح، حجم، بافت)
رنگ
نظریات رنگ
نظریه تشنگی رنگها
نظریه نسبی گرایی رنگها
نظریه تعامل رنگ و فرم
ترکیب بندی
هارمونی
4- فصل سوم: گرافیک تلویزیونی
تعریف
تاریخچه
تیتراژ
کپشن
دکور
آرم استیشن
گرافیک کلیپ
تفاوت تیتراژ، کلیپ و تیزر
نشانه و نامواره
5- فصل چهارم: گرافیک در تولید خبر تلویزیونی
گرافیک خبری چیست؟
اهداف و کارکرد
کپشنهای ثابت
کپشنهای متحرک
تیتر و سوتیتر
شناخت حروف
شیوه نمایش خلاصه خبر
آرم استیشن
استودیو مجازی
اینفوگرافیک و کاربردهای خبری
6- فصل پنجم: گرافیک در پخش خبر تلویزیونی
اهداف و کارکردها
ویژگیهای گرافیک در پخش خبر
هویت بصری
نشانه و نامواره
آرم استیشن
سرفصلهای خبری
اینفوگرافیک
کپشنهای ثابت و متحرک
پیج لی آوت (PageLayout)
صفحه آرایی
زیرنویس در پخش خبر
دکور در پخش خبر
طراحی دوباره (Redesign)
7- نتایج و پیشنهادها
8- واژه نامه اصطلاحات گرافیکی در خبر
مقدمه
پیش از این گرافیک را در دو حوزه «هنر» و «تبلیغات» میدانستند و بالطبع افراد شاغل و فعال در آن را به «هنرمند» و یا «تبلیغاتچی» میشناختند اما امروزه با گسترده شده کاربردهای این تخصص، تعاریف متفاوتی هم برای آن ساخته و پرداخته شده است. وقتی این روزها صحبت از «گرافیک خبر» در هر سه نوعاش(چاپی، تلویزیونی و سایبر) میشود، بایستی بدانیم که گرافیک دیگر صرفاً هنر و یا تبلیغات نیست بلکه مفهوم دیگری را هم در برمیگیرد و آن رسانه است. لذا گرافیک خبر ترکیبی از «هنر» و «رسانه» است ترکیبی که تفکیک ناپذیراست.
در این پژوهش در ابتدا تعاریفی از خبر و واژههای مرتبط با آن را ارائه می نماییم و سپس وارد مقوله گرافیک شده و آنرا در چند پلان معرفی می کنیم: گرافیک به عنوان یکی از هنرهای تجسمی، گرافیک در تلویزیون و گرافیک در تولید و پخش خبر تلویزیون. در انتهای این تحقیق پیشنهادهایی هم ارائه شده تا بتوان بر اساس آنها مشکلات موجود در گرافیک خبر را مرتفع ساخت.
مجموعهای که در پیش رو دارید، پایاننامهای برای اخذ درجه کارشناسی ارتباطات با گرایش خبر رادیو و تلویزیون است. عنوان این پایاننامه «کاربردهای گرافیک در تولید و پخش خبر تلویزیون» میباشد. هر چند این تحقیق خالی از اشکال و ایراد نیست اما امیداوارم گامی در جهت آشنایی بیشتر بحث گرافیک و خبر برای تمامی عزیزانی که در بخش خبر کار میکنند باشد.
در پایان از تمامی اساتید دانشکده صدا و سیما و به خصوص استاد راهنمای محترم و بسیار عزیزم جناب آقای مهدی صادقی که در این راه بسیار مرا یاری رساند کمال تشکر و قدردانی را دارم.
ماهیت خبر
رسانهها در عملکرد روزانه خود صحنه مناظره بینشها و میدان منازعه کلمات و معانی هستند، برخلاف آنچه ظاهراً به نظر میرسد، رسانهها در نقش خبری خود آینهی انعکاس رویدادها و واقعیات دنیای اجتماعی و سیاسی نیستند، بلکه برعکس آفریندة واقعیتهای اجتماعی و سیاسی هستند و به تصورات ما از دنیای اطرافمان هستی میبخشند این فرض و پیشنهاد در آغاز عجیب می نماید و ممکن است ما را در شناخت محیط اطراف خود دچار تردید کند. لیکن با اندکی اندیشه میتوان پیبرد که خبر خود واقعیت و خود عینت جهان اطراف ما نیست، بلکه تنها حکایت و روایتی از این واقعیت است.
اینکه آیا واقعیتی خارج از محدوده کلام وجود دارد یا نه، مورد بحث نیست، بلکه این شناخت اساسی که خبر ساخته و پرداخته ذهن بشر است و این ذهن تنیده در عقاید، آداب و رسوم و هنجارهای فرهنگی است، کلید گشایش راز خبر است. خبر به ما میگوید که به چه چیز خبر فکر کنیم و چگونه به آن بیندیشیم.
علاوه بر این، خبر محصول کار سازمان یافتهای است که سلسله مراتب، ارزشها و هنجارهای تولیدی خود را دارد. خبر از دنیای واقعی برمیخیزد، بر اساس ارزشها و هنجارهای فرهنگی و سازمان خبری واقعیت را دگرگون میکند و به صورت روایت و داستان به دنیای واقعی باز میگردد.
در این فراگرد (مشاهد، بغیر، روایت و اشاعه) خبر به ارزشها و هنجارهایی که از آنها برخاسته است، حکم طبیعی و عینی میبخشد و در گسترها خود آنها را باز تولید کند. به رغم ادعای روشنگری، خبر از آنجا که باید ساده باشد و در سطح تصورات و ذهنیات مخاطبانش قرار گیرد، از آنجا که باید به زبان آنان سخن میگوید از دیدگاه ایشان دارای معنی باشد، نمیتواند فراتر از سطح عمومی مخاطبانش حرکت کند . در نتیجه خبر به صورت تأیید کننده و توصیه گر باورهای بیشتر پرداخته مخاطبان عمل میکند.
فصل اول :
خبر در تلویزیون
تعریف خبر
ارائه تعریفی جامع و مانع بدون تکیه بر تعاریف پیشین و مراحل تهیه و تنظیم خبر، شکل اصلی محققان، روزنامهنگاران و استادان دانشگاهها بوده است. مهمترین اشکالهایی را که میتوان رای تعاریف خبر بیان کرد، بدین ترتیب است.
1- بیشتر تعاریف خبر توصیفی هستند و تنها به وصف یک یا دو خبر اکتفا میکنند، مانند:
«خبر گزارش از واقعیتهاست اما هر واقعیتی را نمیتوان خبر نامید» در این توصیف ابعاد تازگی، مجاورت، شگفتی و … معقول مانده است.
2- بعضی تعاریف خبر تمثیلی است مانند : (اگر فردی سگی را گاز بگیرد خبر است)، اما بر عکس، اگرسگی فردی را گاز بگیرد، خبر نیست) این خبر گر چه بعد شگفتی را در خبر روشن میکند اما در برابر مثالی دیگر چون خبر «کشتن یک شیر توسط الاغی در باغ وحش تهران) حتی در جنبه تمثیلیاش، کاستیهای فراوان دارد.
3- بعضی تعاریف خبر به صورت تک بعدی به خبر میپردازد، پس از خود جریان غافل مانده اند، پس برای رهایی از این گونه تعاریف محدود و شکننده لازم است به چشم اندازی کلیتر از خبر پرداخت.
4- کاستی مهم دیگر تعاریف خبر، آن است که هر یک از آنها تنها برای یک یا دو نوع از خبرها کاربرد دارند. در حالیکه در خبرنویسی دانشجویان با ابعادی از خبر آشنا میشوند که لازم است در تعریف خبر بیان شوند.
لذا با این پیش زمینه به تعاریف متعددی که توسط صاحب نظران دربارة خبر انجام شده است، میپردازیم:
دانلود کامل مقاله کاربردهای گرافیک در تولید و پخش خبر تلویزیون
مقاله ترکیب بندی و فام های رنگی مطابق با آنها در آثار نگارگری ایرانی اسلامی
در نقاشی و نگارگری عواملی اساسی، که باعث میشوند آثار، خصوصیتهای ویژه و منحصر به فردی برای خود داشته باشند و هر کدام مفاهیم و معانی خاص خود را به نمایش بگذارند، ترکیب بندیها و مایه رنگهایی است که هر کدام از این آثار تصویری بر پایة آنها تنظیم میشوند و این ترکیبها و نوع مایه رنگها بر اساس اصولی چند، از جمله موضوع اثر، ایجاد و انتخاب میگردند تا در ارائه مفهوم آن در حد کمال، موفق باشند
عنوان : مقاله ترکیب بندی و فام های رنگی مطابق با آنها در آثار نگارگری ایرانی اسلامی
این فایل با فرمت word و آماده پرینت میباشد
فهرست مطالب
چکیده 2
مقدمه 4
جایگاه ترکیببندی و رنگ در نگارگری 6
ترکیببندی و رنگ و تطابق آنها با یکدیگر 12
نتیجهگیری 23
منابع و مأخذ 25
چکیده:
در همة هنرها و از جمله در نگارگری، پرداختن به ترکیببندی در جهت حفظ تناسبات و همچنین وحدت اثر همیشه مورد توجه بوده است در این راستا و برای ایجاد ترکیببندی خوب و تکامل یافته، همواره توجه به تناسبات در رابطه با تمامی عناصر بصری کار از اولویت برخوردار بوده است؛ و از جملة این عناصر بصری که از جایگاه خاصی در نگارگری ایران برخوردار است، عنصری است به نام «رنگ»؛ زیرا علت اصلی زیبایی خیرهکننده و جادویی و شکوه و جلال نگارگری ایرانی، رنگهای خالص و ناب آن میباشد رنگ در نگارگری خود نور است و تاریکی در آن وجود ندارد چون بر اساس اعتقاد هنرمند مسلمان که خداوند رحمت خود را به صورت یکسان بر همه چیز گسترده است و نور نشانی از رحمت اوست، نگارگر در آثارش به این اعتقاد اشاره دارد علاوه بر این موضوع نیز در انتخاب نوع ترکیببندی و مایه رنگ حاکم، دخالت داشته و از این روست که هنرمند، ترکیبهای ایستا را برای صحنههای آرام و عاشقانه، ترکیبهای پویا را برای موضوعهایی با مضامین نبرد و جنگ و نزاع، ترکیبهای تک مرکزی و انفجاری را برای مضامین مذهبی بکار می برد
در مطابقت رنگ و ترکیب بندیهای مشخص باید گفت که رنگهای سرد و آرام با ترتیبهای ایستا و ساکن، رنگهای گرم و پرتحرک با ترکیبهای پویا، و رنگهای گرم و پرتلاطم، به همراه تضاد شدید رنگی و تیره روشن با ترکیبهای انفجاری و تک مرکزی مطابقت دارد؛ ولی هنرمند نگارگر در جهت به تعادل رساندن همه اجزاء اثر و تحت کنترل درآوردن انرژیهای ساطع از آنها، در جهت حفظ وحدت و یکپارچگی کلی اثر، در اغلب موارد این رنگها را جابجا استفاده میکند و این از تدابیر زیرکانة نگارگر ایرانی میباشد
مقدمه:
این پژوهش و تحقیق سعی بر آن دارد تا روابط تنگاتنگ میان موضوع و نوع ترکیببندی و فامهای رنگی مطابق با آنها را در آثار نگارگری ایرانی- اسلامی مورد مطالعه قرار دهد در همین راستا، ابتدا سعی شده جایگاه هر کدام از آنها در خلق این نگارهها بررسی شده و مشخص شود سپس در ادامة آن، به دیدگاه هنرمند نگارگر ایرانی دربارة رنگ، نور، شکل فضا و ترکیببندی توجه شده است تا به اطلاعات پیش زمینهای بیشتری در این باره دسترسی باشد
در مراحل بعدی پژوهش حاضر، اختصاصاً به موضوع اصلی تحقیق توجه شده است در این وهله با انتخاب تعدادی آثار نگارگری شاخص و مطالعه بر روی آنها، که از آثار نگارگریهای ابتدایی شروع میشود و در نهایت به یکی از شاهکارهای نگارگر معروف عهد صفویه، «سلطان محمد»، با عنوان «معراج حضرت رسول اکرم (ص)» ختم میشود، خصوصیات روانی و بصری موضوعها و ترکیب بندیها، مورد مطالعه و تحلیل قرار میگیرد و در نهایت به چگونگی مطابقت این ویژگیهای خاص با رنگها ویژه، با توجه بر خصوصیات ظاهری و باطنی رنگها، که معرف حالات روانی و روحیات خاصی میباشند، پرداخته میشود و در نهایت به نتیجهای دست یافت که محکم و قابل قبول باشد
جایگاه ترکیببندی و رنگ در نگارگری:
در تمام هنرها، برای دست یافتن به ترکیببندی متناسب و عالی، سعی به حفظ تناسبات است که در مجموع القای وحدت کند «هر اثری که در این عالم به وجود آید (خواه هنری و خواه غیر از آن) اگر از اندازههای اساسی به کار گرفته شده در طبیعت بیرون باشد غیرعادی و ناخوشایند و ناپذیرا میگردد و نمیتواند راهی به سوی کمال مطلوب داشته باشد» دست یافتن به این تناسبات میسر نمیباشد مگر با دقت و توجه در اندازهها و آشنایی با بعضی اصول ریاضی، که به نوعی از آن دکتر الهی قمشهای اینگونه اشاره میکند:
«یک نوع تناسبات ریاضی داریم که میگویند برابری در کمیت است و این غیر از تشابه که معنی برابری در کیفیت را میدهد و نیز با تساوی به معنی برابری در مقدار و تجانس به مفهوم برابری در جنس فرق می کند در نقاشی اگر تناسبات نباشد اثری زشت خلق میگردد»
این تناسبات باید در جای جای اثرهنری- ( در خطوط، سطوح، رنگها، شکلها و ) و در نهایت در کلیت ترکیببندی اثر هنری حضور غالب و مؤثر داشته باشد و فقط از این دریچه است که کار هنری میتواند به آن ایده آلی که مد نظر هنرمند میباشد نزدیک شود نگارگری ایرانی نیز مانند سایر هنرها، ناگزیر از توجه به این اصل- (توجه به ترکیببندی و تأثیرات آن)- میباشد و هنرمند و نگارگر ایرانی در این زمینه مهارت قابل ستایشی را از خود، در آثار خلق شدهاش، برای ما به یادگار گذاشته است؛ قدرت و مهارتی که در عصر حاضر، هنرمندان و منتقدان دیگر ممالک را در حیرت فرو برده و آنها را به ناچار به تمجید و تحسین از این مهارتها وادار کرده است
در همین راستا و در جهت دست یافتن به ترکیببندی قابل قبول است که توجه به عناصر بصری، به عنوان اجزای به وجود آورندة کمپوزیسیون، خود را نمایان میکند، که از جملة این عناصر،- (بخصوص در هنر نگارگری ایران)- رنگ و ترکیبهای متنوع رنگی است که حامل نقش اساسی و تعیین کننده در رسیدن به هدف مذکور میباشد؛ زیرا «سرچشمة زیبایی سحرآمیز و خیره کننده و شکوه نگارگری ایرانی، رنگهای ناب آن است درخشش رنگهای مرئی و آزادی مطلق، ظرفت و حساسیت دقیق، چندین گونگی، بیکرانگی ریزهکاریها و هماهنگیهای ظریف، وجه امتیاز نگارگریهای زیبایی ایرانی از شاهکارهای نقاشی چنین و غربی است
در نقاشی کلاسیک غرب، تکامل ماده و جهان پدیده ها از راه دستیابی به شکل تحقیق پیدا میکند؛ اما در چین این امر به کمک رابطة پری نسبت به خلاء و در نگارگری ایرانی از طریق دگردیسی کیمیایی ماده به رنگهای نور صورت می پذیرد گرد طلا، نقره، لاجورد، زمرد، و سنگهای گرانبهای دیگر، جسمانیت را به گونه ای تلطیف میکند تا دیگر فقط انعکاس نور نباشد
در نگارگری ایرانی اشیاء حالتی پیدا میکند عاری از رسوب و بخش تاریک جسم خود و نیز خالی از وزن و حجم و سایه و چنان به نظر می آیند که گویی بازتابی هستند در آینهای سحرآمیز که عکس شبیه چیزهای روبروی خود را منعکس نمیکند بلکه آن چیزها را با نوری دیگر روشن می کند و در محلی دیگر میتاباند تا آنها را به صورت تصویری از دیگر جا درآورد ویژگی این گونه آثار تجلی شکوه و جلال است و تأثیر و رنگمایة کلی آن عالی است» در آثار نگارگری این حجم بافت و توده نیست که به وسیلة رنگ و امکانات آن نمایانده میشود بلکه حتی تیرهترین قسمتهای اثر نیز حقیقتی از نور را به نمایش میگذارند در این باره دکتر آیتاللهی در دومین کنفرانس نگارگری ایرانی- اسلامی در خلال یک سخنرانی این چنین میگوید:
«نگارگر مسلمان به خصوص ایرانی دید را از بالا دارد میگوید من روبرو را کاری ندارم، پایین و بالا را کاری ندارم، رحمت خدا به همه جهان یکدست میتابد، چرا؟ نص قرآن است: (رحمتی وسعت کل شیئی) رحمت من بر همه چیز گسترده است و این استثناء ندارد نور یکی از جلوههای رحمت خداست و همه جا و بر همة عناصر، یکدست میتابد نهایتاً هنرمند همه چیز را از بالا میبیند در یک نور، که این نور به پردة نقاشی اضافه نشده است این نور در درون رنگها هست؛ یعنی رنگ نور را به خودش دارد رنگ در نگارگری هرگز تاریکی ندارد و وقتی میخواهد قویتر شود، نیرومندتر میشود»
«آنچه شگفتانگیز است ماهیت چیزهای درون نگارگری نیست: در نگارگری البته اژدها و سیمرغ و فرشته و دیو و موجودات اساطیر قدیم ایران وجود دارد، شگفتآور آن است که هر چه وارد آینة سحرآمیز نگارگری ایران میشود، به صورت رنگ ناب در می آید: از باغ و قصر و صحنةعاشقانه و بزم و شکار و جنگ شاهان گرفته تا گرمابهای پیش پا افتاده، یا ساختمانی و یا هندوانه فروشی، همة این چیزها به یک جلال و شکوه عالی میانجامد، انگار در آن دور دستها، در دنیایی از افسانه و رویا معلق باشد هیچ درامی وجود ندارد؛ اگر گهگاه خشونت و مرگی در میان باشد، بدون هر گونه هیجان و معنایی است، فقط حسی ملکوتی از جدا شدن، آرامش و ابدیت است زیبایی این باغ بهشتی تظاهری از جوهر و ذات اشیاء نیست، بلکه بازتاب نوری است که سرچشمه اش را در جای دیگر باید سراغ کرد: «با نور اوست که جهان پوششی از شادی به بر کرده است؛ (گاتا)
باز دکتر آیت اللهی میگوید:
« … عناصری که القای تاریکی میکند، مثل سیاه یا قهوهای وارد رنگ نمیشوند و حتی آنجایی که میخواهد معماری را بگذارد، عمق را نشان میدهد، این را زرد میزند و آن را نارنجی؛ زیرا نارنجی از زرد قویتر است شما احساس میکنید که این قسمت در سایه است، ولی سایه نیست، نور است؛ رنگ هم نورانی است همه عناصر از بالا دیده میشوند آدمی که جلو هست میبیند، آدمی هم که پشت تپه هست می بیند، چهرة آدم پشت تپه با آدم جلویی یکی است چهره آن کسی که گردنش را دارند میزنند و چهرة خود شاه هم عین هم است چهره بانوی خانه و چهرة کلفت خانه یکی است فقط لباسش متفاوت است چون انسانها همه یکی هستند، «ان اکرمکم عندا اتقیکم»؛ مسأله اینجاست ولیکن چون در این صحنهها مسئله تقوا نیست، همه به یک صورت یکسان نشان داده میشوند و با لباس متفاوت می شوند»
و پژوهشگری دیگر مینویسد:
«بر اساس این اندیشة عرفانی که زیبایی را به خدا منتسب میکند و جهان را به مثابه آیندهای می داند که زیبایی در آن منعکس می شود، چنین تصویر بازتاب یافتهای، خود را در نگارگری به نمایش درآورد این تصویر که نه از آیینی برخاسته و نه از نیایشی و نیز نه از حال و فلسفهای، تصویر چیزی یا شکلی در میان چیزها و شکلهای جهان نیست، بلکه به این مبنا که جهان، آینة نوری با سرچشمهای دیگر است، تصویر تابش و جلال آن چیزهاست»
در این جا لازم می دانم در مورد نوع ترکیبهای بکارگرفته شده در آثار نگارگری توضیحاتی را ارائه نمایم همانطور که پیش از این اشاره کردم در نقاشی و همچنین (نگارگری ایرانی) در تمام مراحل کار سعی بر ترکیب عناصری دارد که به تناسب عالی برسد
« در هنر نگارگری به طور کلی رویة جمعآوری جهان در مکانی کوچک و در دسترس انسان، اساس کار هنرمند را تشکیل میدهد مجموعههایی که بصورت کتاب مصور، مرقع و جنگهای منقوش و غیره ترتیب مییافت برای آن منظور بود که گردآورنده بتواند آنچه مربوط به ذوقیات و زیبایی جوئی میشود، در یک مجموعه فراهم آورد »
«با وجود تنوع فوقالعاده مکاتب، به دو طریقه کاملاً مشخص در زمینة نقاشی- (نگارگری) – توجه مینماییم، یکی آن گروه که در آنها نقطةدید یگانهای بکار گرفته شده و در آنها خطوط اصلی پرده نقاشی به سوی آن نقطه متوجه است و دیگر آن دسته که نقطه نظر در آنها متعدد است و هر دسته از اشکال و خطهای پرده بسوی یکی از نقاط متوجه گشته است» هنرمند نگارگر همواره کوشیده است تا تعادل و توازن را همراه تناسب و به نحو احسن بکار گیرد «هیچ یک از عناصر بکار رفته در ترکیببندی مهمتر از دیگری بکار گرفته نشده است، بجز موضوع اصلی که همه متوجه اوست هندسه و توازن تصاویر بایسنقری اغلب و نه همواره بر فعل و انفعالات خطوط افقی و مورب و تکرار آهنگین رنگ ها و فاصلههای موجود در سرتاسر یک صفحة متکی است برخلاف هنرمندان محلی شیراز که در تلاش و تقلای نگارگری در منحنیها بودند، نقاشان بایسنفری از طریق توجه بسیار دقیق به جزئیات و تناسبات یک تصویر، دنیایی آرام و قاعدهمندی را به وجود میآورند، که در کارهای آنان ارائه شده است و مختص هستة اولیه آن است، که درباری است، و اگر گویای بافت واقعی زندگی بایسنقر نباشد، احتمالاً بیانگر آرمانهای عرفانی اوست»
ترکیب بندی و رنگ و تطابق آنها با یکدیگر:
نگارگران ایرانی همواره سعی بر این داشتهاند (مخصوصاً در مکاتب پیشرفته نگارگری) که هر چه بیشتر فضاهای متعدد دور و نزدیک را در یک سطح دو بعدی نشان دهند و در این راستا به نتایج بسیار عالی و تکامل یافتهای دست پیدا کرده بودند ؛ نگارگریهایی همچون کشتن اسفندیار ارجاسب را در رویین دژ، راه ندادن درویش به مسجد، یوسف و زلیخا، هارون الرشید در حمام و مواردی عالی در راستای اثبات این نکته دربارة همین نوع مهارت نگارگران ایران میباشند (تصویر: 1)
با این پیش زمینه که راجع به جایگاه ترکیببندی و رنگ و دیدگاه هنرمند نگارگر در به وجود آوردن اثر هنری در نگارگری ایرانی- اسلامی، بیان شده از این پس تأکید و توجه ما بر دو عنصر اساسی، یعنی ترکیببندی (کمپوزیسیون) و رنگ و روابط متقابل این دو با یکدیگر، معطوف خواهد شد و این توجه ویژه از آن روست که دو مورد مذکور در خلق و آفرینش یک اثر نگارگری نقشی اساسی و عمده بر عهده دارند
«در نخستین متون مصور شدة فارسی- (که به شاهنامههای کوچ معروفند)- تصویرها به کلی با جهان نگارگری ایرانی به معنای خاص- (آن)- فرق دارد و معمولاً بخش افقی کادربندی شده کوچکی را در صفحة عمودی ویژة متن اشغال می کند، حال آنکه بعدها در صفحههای مصور، یا متن بکلی کنار گذاشته شده و تنها به چند بیت شعر محدود گشته، یا به عنوان عنصری از تصویر عمودی، در حالی که تصویر در (شاهنامههای کوچک) تنها به عنوان فاصلهگذاری بین قسمتهای متن بکار رفته، فقط بخشی از سطح صفحه را پر می کند در این نخستین تصویرها، منظور تصویرگر فقط نمایش و ارائه کردن نقاشی است و هنوز از روایت و تفسیر، اثری نیست شکلها و نشانه ها قراردادی است که بر زمینهای یکدست یا رنگین به شیوة تمام رخ قرار داده شده است نه دنیایی خیالی آفریده شده و نه فضایی ساخته شده، و در نتیجة فاقد جهان ویژة نگارگریهای ایرانی و نیز نگارههای معروف آن است» همانگونه که بیان شد، در این زمان اکثر آثار خلق شده بر مبنای کادر افقی ارائه شدهاند و رنگ غالبی که در این آثار مورد استفاده قرار گرفته اکثراً دارای فامهای رنگهای گرم میباشند از جمله: (قرمزها، نارنجیها و زردها)، در مواردی نادر از سبزهایی گرم و آبی- (باز هم تاکید می کنم: به ندرت)- استفاده شده است (تصویر: 2) این نوع خلق اثر تصویری تقریباً یک قرن بعد در شیراز نیز مورد توجه قرار گرفته و آثاری شبیه به این نوع آثار به وجود آمده، با این تفاوت که در این زمان تصاویر علاوه بر کادر افقی در کادرهای مربع نیز جای می گرفتند و رنگها غالب زردها و نارنجیها بودند و از رنگهای سرد دیگر استفاده نشد (تصویر: 3)
«با نخستین نگارگریهای ایرانی که در تاریخ 1396 م (= 799 هـ ق) در بغداد، در عصر شاه هنر دوست، سلطان احمد جلایر، برای مثنوی عاشقانه همای و همایون خواجو، به قلم (جنید) نقاشی شد دنیایی بکلی دگرگون پدیدار شد که سراپا گویای تصویر باغ بهشت بود (تصویر :4) این اثر نگارگری ملاقات «همای» شاهزادة ایرانی را با «همایون»، شاهدخت چینی روایت میکند این تصویر در کادری عمودی جای گرفته و ترکیببندی آن حامل خصوصیت کمپوزیسیون ایستاست؛ ترکیبات خطوط عمودی و افقی در این اثر فراوان به چشم می خورد و مهمترین این خطوط یکی خط افقی است که در قسمت پایین اثر محل برخورد دیوار با زمین را تشکیل میدهد؛ این خط افق از سمت چپ کادر تا قسمت میانی تابلو به صورت مشخص و عینی کشیده شده و از میانة اثر به سمت راست نیز ادامه دارد، اما به صورت غیر محسوس و القایی، و این اتفاق به واسطة قرار گرفتن ثمهای اسب «همای» در ادامه و راستای همین خط افقی انتهای دیوار صورت میگیرد و خط دیگری که در تقاطع با این خط افق حالت ایستای اثر را بیش از پیش به رخ تماشاگر می کشد خطی عمودی است که دقیقاً در میانه اثر مرز بین دیوار و در ورودی حیاط کاخ را تشکیل می دهد و اگر ما این خط را تا انتهای بالایی تابلو ادامه بدهیم خواهیم دید که خط مزبور دقیقاً بعد از مرزبندی کردن دیوار و در ، با لبة دیوار پشتی در و در انتها، با درخت تازه شکوفا شدة بالای اثر که فرق فاحشی با درختان دیگر دارد، مماس میباشد؛ به عبارت دیگر، قرار گرفتن این درخت تقریباً عریان از برگ و گل، و لبة دیوار تحتانیاش و خط جداکننده دیوار و در ورودی حیاط کاخ در یک راستا، این خط عمود را القا میکند و تابلو را دقیقا از وسط به دو قسمت مساوی، به صورت عمودی تقسیم می کنند؛ این دو خط عمودی و افقی شاخص، که همچنین، عمود بر هم نیز قرار دارند و خطوط عمودی- افقی فرعیتری که در ترسیم کاخ همایون مورد استفاده قرار گرفته، و در نهایت جوی آبی که به صورت افقی در انتهاییترین قسمت اثر جریان دارد، بیش از پیش حالت ایستایی ترکیببندی این اثر را به نمایش میگذارد (تصویر: 5)
اثر نگارگری دیگری از این قسم، اثری است که نسخة شاهنامة بایسنقری به سال (833 هـ ق) با عنوان گلنار و اردشیر (تصویر: 6) این تابلو نیز مانند اثر نگارگری پیشین مشخصههای ترکیببندی های ایستا را دارد عناصر و خطوط عمودی و افقی در اثر، بیش از هر چیز دیگر خودنمایی میکند حیاط افقی که قسمت اعظم نیمة پایینی تابلو را به خود اختصاص داده، کاخی که گلنار از آن به شاهزاده اردشیر نظر می اندازد، حالت افقی و سکون بیش از حد حیاط را تعدیل کرده است در مجموع خطوط عمودی و افقی که در نقاط مختلف همدیگر را صلیب وار قطع کردهاند و عناصر تشکیل دهنده اثر مانند فیگورها درختان و بنای ساختمان را در جای خود تثبیت و محکم کردهاند و مانع ایجاد حرکت در کل اثر شدهاند و باعث شدهاند اثر با توجه به خاصیت موضوعی، از نظر بصری نیز سکونی آرامش بخش و روح نواز را به تماشاگر القا کند اگر ما به دنبال خطوط اصلی اثر، که اساس ترکیببندی نگاره را تشکیل می دهند، باشیم و نحوة جنبش آنها را مورد توجه قرار دهیم صلیبی را خواهیم دید که نیمة بالایی و پایینی آن قدری به طرفین جابه جا شده است (تصویر: 7)
در اینجا اگر ما بخواهیم رنگ و ترکیببندی را مورد مطابقت قرار دهیم اول باید به خصوصیات این نوع ترکیببندی – (ترکیب بندی ایستا) – بپردازیم
زمانی که هنرمند نگارگر این کمپوزیسیون خاص را برای خلق اثرش مورد توجه قرار داده و بکار میگیرد، انرژی های ایجاد شده از خطوط و سطوح و شکلها و نقاط را افسار زده، آنها را مقید و محدود میکند تا به وسیلة آن حرکت را به حداقل ممکن برساند از این رو اگر ما در مورد خصوصیات روانی و القایی رنگها دقت کنیم خواهیم دید که، آرامش، سکون و استوار بودن که محصول اصلی این نوع ترکیببندی است این ترکیببندی را با رنگهای سرد مطابقت خواهد داد زیر انرژی در این رنگها کاملاً تحت اختیار و کنترل در میآید و این همان هدفی است که نگارگر به دنبال آن می باشد
نگارههای بعدی که در ذیل دربارة آنها بحث خواهد شد، ترکیببندیهایی متفاوت با آثار قبلی خواهند داشت ترکیببندی این آثار از نوعی خواهد بود که آن را با عنوان کمپوزیسیون پویا میشناسیم اغلب آثاری که با این نوع کمپوزیسیون ارائه میشوند حاوی موضوعاتی پرتنش مانند جنگ و ستیز و یا شکار و یا جشن و پایکوبی میباشند
دانلود کامل مقاله ترکیب بندی و فام های رنگی مطابق با آنها در آثار نگارگری ایرانی اسلامی